Total search result: 301 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
over time pay |
پول اضافه کار |
|
|
Search result with all words |
|
overweight |
تحمل وزن اضافه از طرف اسب |
surcharge |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
surcharge |
اضافه بها |
surcharge |
اضافه بار |
surcharge |
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از |
surcharges |
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن |
surcharges |
اضافه بها |
surcharges |
اضافه بار |
surcharges |
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از |
accelerator |
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است |
accelerators |
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست |
overdraft |
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت |
overdraft |
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار |
overdraft |
اضافه برداشت |
overdrafts |
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت |
overdrafts |
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار |
overdrafts |
اضافه برداشت |
card |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
cards |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
widening |
اضافه پهنا |
accession |
شیی ء اضافه یا الحاق شده |
join |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
joined |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
joins |
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید |
binder |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
binders |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
offset |
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی |
offset |
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی |
offsetting |
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی |
offsetting |
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی |
editor |
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود |
editors |
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود |
condition |
اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها |
graphics |
تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی |
increment |
مقدار عدد اضافه شده به ثبات |
increments |
مقدار عدد اضافه شده به ثبات |
poke |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
poked |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
pokes |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
poking |
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه |
overtime |
اضافه کار |
overtime |
اضافه کاری |
overtime |
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده |
complement |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complement |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complemented |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complemented |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complementing |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complementing |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
complements |
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید |
complements |
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید |
float |
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار |
float |
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد |
floated |
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار |
floated |
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد |
floats |
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار |
floats |
اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد |
access |
الحاق اضافه |
accessed |
الحاق اضافه |
accesses |
الحاق اضافه |
accessing |
الحاق اضافه |
add-on |
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد |
add-ons |
سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد |
math |
CI مخصوص که به سیستم اضافه میشود تا توابع ریاضی را سریع تر از CPU استاندارد انجام دهد |
maths |
CI مخصوص که به سیستم اضافه میشود تا توابع ریاضی را سریع تر از CPU استاندارد انجام دهد |
additional |
آنچه جمع شده یا اضافه است |
unjustified |
که با کامپیوتر اضافه شده است |
doped |
قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است |
overshoot |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
overshoot |
اضافه جهش |
overshooting |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
overshooting |
اضافه جهش |
overshoots |
از حد خارج شدن اضافه جهیدن |
overshoots |
اضافه جهش |
overpopulation |
اضافه جمعیت |
overloading |
بارگذاری اضافه |
overloading |
اضافه بارگذاری |
overloading |
اضافه بار |
overloading |
اضافه فرفیت |
stack |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
stacked |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
stacks |
ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd |
premium |
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود |
premium |
اضافه ارزش |
premiums |
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود |
premiums |
اضافه ارزش |
perquisite |
عایدی اضافه برحقوق |
perquisites |
عایدی اضافه برحقوق |
latent |
اضافه ازفرفیت بار موجود |
extra |
اضافه |
extra |
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد |
extra- |
اضافه |
extra- |
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد |
extras |
اضافه |
extras |
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد |
dither |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
dithered |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
dithers |
ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند |
multiplication |
عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند |
self- |
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود |
Other Matches |
|
check total |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
checksum |
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند |
spare |
اضافه |
excess |
اضافه |
plussage |
اضافه |
augmentation |
اضافه |
surpluses |
اضافه |
increases |
اضافه |
in a. to |
به اضافه |
increscent |
اضافه |
increased |
اضافه |
increase |
اضافه |
overplus |
اضافه |
in addition to <prep.> |
به اضافه |
spared |
اضافه |
plusage |
اضافه |
addition |
اضافه |
excesses |
اضافه |
surplus |
اضافه |
special <adj.> |
اضافه |
extra <adj.> |
اضافه |
additions |
اضافه |
excesses |
اضافه مازاد |
add |
اضافه کردن |
imburse |
اضافه کردن |
surtax |
اضافه مالیات |
excess |
اضافه مازاد |
overloads |
اضافه فرفیت |
overcharge |
اضافه هزینه |
overcharged |
اضافه هزینه |
overcharges |
اضافه هزینه |
overcharging |
اضافه هزینه |
genitive |
حالت اضافه |
possessives |
حالت اضافه |
possessive |
حالت اضافه |
adding |
اضافه کردن |
overloaded |
اضافه بار |
overload |
اضافه فرفیت |
overload |
اضافه بار |
overloaded |
اضافه فرفیت |
affixing |
اضافه نمودن |
overloads |
اضافه بار |
affixes |
اضافه نمودن |
affixed |
اضافه نمودن |
affix |
اضافه نمودن |
adds |
اضافه کردن |
eke |
اضافه کردن بر |
added |
اضافه شده |
besides <adv.> |
اضافه بر این |
aside from that <adv.> |
اضافه بر این |
also [moreover] <adv.> |
اضافه بر این |
additionally <adv.> |
اضافه بر این |
forby <adv.> |
اضافه بر این |
furthermore <adv.> |
اضافه بر این |
further [moreover] <adv.> |
اضافه بر این |
in addition <adv.> |
اضافه بر این |
on to <adv.> |
اضافه بر این |
on top of that <adv.> |
اضافه بر این |
beyond that <adv.> |
اضافه بر این |
what is more <adv.> |
اضافه بر این |
over and above <adv.> |
اضافه بر این |
on top of this <adv.> |
اضافه بر این |
moreover <adv.> |
اضافه بر این |
subjoin |
اضافه کردن |
append |
اضافه کردن |
margin product |
اضافه محصول |
exeed |
اضافه شدن از |
excess price |
اضافه قیمت |
excess luggage |
اضافه بار |
confession and avoidance |
به ان اضافه میکند |
budget surplus |
اضافه بودجه |
added to that |
اضافه بران |
service charge |
اضافه کار |
prepositions |
حرف اضافه |
over load |
اضافه بار |
overpotential |
اضافه ولتاژ |
overproduction |
اضافه تولید |
add |
اضافه کردن |
gen |
حالت اضافه |
superimposable |
اضافه شدنی |
superimposable |
قابل اضافه |
step up |
اضافه کردن |
salary increase |
اضافه حقوق |
overvoltage |
اضافه ولتاژ |
overtimer |
اضافه کار کن |
preposition |
حرف اضافه |
per |
حروف اضافه |
non-add subtotal |
اضافه نکردن به زیرکل |
run up <idiom> |
به مقدارچیزی اضافه کردن |
overbreak |
خاکبرداری اضافه برنیمرخ |
throw in <idiom> |
اضافه دادن یا گذاشتن |
play down |
بازی در وقت اضافه |
overload principle |
اصل اضافه باری |
overload circuit breaker |
فیوز اضافه بار |
superelevation |
بلندی بر اضافه ارتفاع |
gerund |
اسمی که از اضافه کردن |
effusions |
اضافه جریان بزور |
effusion |
اضافه جریان بزور |
add in memory |
اضافه کردن به حافظه |
overdraw |
اضافه برداشت کردن |
gerunds |
اسمی که از اضافه کردن |
over reinforcement |
اضافه ارماتورگذاری شده |
import surcharge |
حقوق گمرکی اضافه |
extra bed |
تخت خواب اضافه |
additional bed [accommodation of persons] |
تخت خواب اضافه |
not to mention ... <idiom> |
به اضافه اینکه ... است |
not to say ... <idiom> |
به اضافه اینکه ... است |
capital gains |
اضافه ارزش سرمایه |
repositional |
مانند حرف اضافه |
over time pay |
مزد اضافه کاری |
overload circuit switch |
فیوز اضافه بار |
postpositive preposition |
حرف اضافه الحاقی |
prepositionally |
بطور حرف اضافه |
net worth tax |
مالیات بر اضافه ارزش دارائی |
put in <idiom> |
اضافه چیزی که قبلا گفته شد |
subjoin |
در پایان افزودن اضافه کردن |
overhead personnel |
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان |
collection of premiums |
وصول اضافه ارزش سهام |
cost plus |
اضافه بر بهای تمام شده |
let off steam <idiom> |
ازدست دادن انرژی اضافه |
repositional |
با حروف اضافه اغاز شده |
augmenter |
مقداری که به دیگری اضافه میشود |
forfeiture of premiums |
ضرر اضافه ارزش سهام |
height money |
اضافه بهای کار در ارتفاع |
toincrease any one's salary |
اضافه حقوق بکسی دادن |
over issue |
اضافه براعتبار رواج دادن |
premium statement |
صورت اضافه ارزش سهام |
overtime pay |
مزد یا حقوق اضافه کاری |
leap day |
روز اضافه در سال کبیسه |
producer surplus |
اضافه ارزش تولید کننده |
pad the bill <idiom> |
اضافه شدن هزینههای کاذب |
ads |
حرف اضافه لاتینی بمعنی |
ad |
حرف اضافه لاتینی بمعنی |
spared |
ذخیره اضافه براحتیاج انی |
spare |
ذخیره اضافه براحتیاج انی |
raises |
ترقی دادن اضافه حقوق |
raise |
ترقی دادن اضافه حقوق |
inseparable preposition |
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی |
insets |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
inset |
افزودن اضافه کردن گذاشتن |
ring up <idiom> |
اضافه کردن آمار پولی |
cost and frieght |
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل |
entremets |
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی |
super numerary |
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی |
eager beaver <idiom> |
شخص همیشه داوطلب کار اضافه |
shore up <idiom> |
اضافه کردن چیزی که ضعیف است |
We have two books extra. |
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم |
c i f |
قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و |
addend |
عدد اضافه شده به حاصل در جمع |
Do I have to pay a supplement? |
آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟ |
surcharged wall |
دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند |
odd man out <idiom> |
آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها] |
gaps |
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود. |
superimpose |
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر |
superimposing |
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر |
superimposes |
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر |
dopant |
مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping |
gap |
عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود. |
makeweight |
مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود |
loading for contingencies |
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود |
Could you put an extra bed in the room? |
آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟ |
adapts |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
zero stage |
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود |
grace note |
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد |
adapt |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
adapting |
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود |
retrofit |
وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند |
retrofit |
بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان |
accessorize |
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره |
augend |
عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید |
additives |
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود |
imparisyllabic |
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت |
addressing |
. که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید |
long pull |
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند |
additive |
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود |
core binder |
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود |
deque |
صفی که در آن موضوعات جدید قابل اضافه شدن حتی در انتها هستند |
doubled up |
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها |
usenet |
که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند |
cost plus contract |
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود |
double |
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها |
doubled |
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها |
to be a fifth wheel [to be in the way] |
آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند] |
biocidal action |
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود |
value added |
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود |
maintenance |
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها |
primage |
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود |
piggyback file |
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود |
foreign excess |
تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند |
anti knock |
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد |
admixtures |
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند |
refinances |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
whitcomb body |
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد |
gems |
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh |
refinance |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
refinanced |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
gem |
IB و اتاری اس تی اضافه میکندرا به ریزکامپیوترهای گوناگونی شامل کامپیوترشخصی acpaintبرنامهای که کیفیتهای مشابه acintosh |
refinancing |
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن |
external |
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد |
noisy mode |
رقم معمولا غیرصفر که هنگام نرمالسازی عدد اعشاری در صورت وجود اختلال به آن اضافه شود |