English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (34 milliseconds)
English Persian
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
Search result with all words
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
degauss پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
degausser وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
demagnetize پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
Other Matches
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
numerousness زیادی
inordinacy زیادی
nimiety زیادی
greatness زیادی
extremeness زیادی
surplus زیادی
excrescent زیادی
abundance زیادی
extra زیادی
superfluity زیادی
hugeness زیادی
overly زیادی
enormousness زیادی
infiniteness زیادی
heaviness زیادی
frequentness زیادی
excessiveness زیادی
extras زیادی
supervacaneous زیادی
to a large extent تا حد زیادی
excrescential زیادی
immoderacy زیادی
extra- زیادی
excesses زیادی
undue زیادی
superfluous زیادی
unduly زیادی
intensity زیادی
immensity زیادی
profoundly زیادی
profuseness زیادی
intenseness زیادی
excess زیادی
greatly به زیادی
muchness زیادی
profoundness زیادی
wealth زیادی
immenseness زیادی
surpluses زیادی
redundance زیادی
overweight وزن زیادی
riffraff زیادی توده
clog زیادی پرکردن
clogs زیادی پرکردن
exorbitance زیادی افراط
overblance زیادتی زیادی
fuzz ball گوشت زیادی
distichiasis مژگان زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
extensiveness کثرت زیادی
for long مدت زیادی
clogged زیادی پرکردن
outgrowth گوشت زیادی
hyperacidity زیادی اسید
over production محصول زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
to a degree تادرجه زیادی
interleaf برگ زیادی
largely تا درجه زیادی
increscent زیادی توسعه
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
growths گوشت زیادی تومور
so خیلی باین زیادی
oversale پیش فروش زیادی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
growth گوشت زیادی تومور
extra- موضوعی که زیادی است
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
quite a number of people عده زیادی از مردم
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
excess مقدار زیادی از چیزی
long a go مدت زیادی پیش
extra موضوعی که زیادی است
long ago مدت زیادی پیش
excesses مقدار زیادی از چیزی
exairesis برش اندام زیادی
redun dantly بطور زائدیا زیادی
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
extras موضوعی که زیادی است
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
odd come short زیادی باقی مانده
it was a مبلغ زیادی بود
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
many of them عده زیادی از انها
over estimation زیادی درنظر گرفتن
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
quickly بدون مصرف زمان زیادی
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
polypus گوشت زیادی ساقه دار
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
VHD نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
hi res graphics graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
clean کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleanest کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
quercetin ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
threads زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extend در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
Borland شرکت نرم افزاری که زبانهای برنامه نویسی زیادی را توسعه داده است و نیز سیتمهای پایگاه داده ها و برنامههای صفحه گسترده
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
Tahmasb شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
fragmentation حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
thrashing 1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
shoulders [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
much of it was good مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
flower design طرح افشان گل [این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com