Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
he is f. of money
پول فراوان دارد
Search result with all words
Perspex
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
it is a in terms
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
phenolic epoxy
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
Other Matches
easy money
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
plentiful
فراوان
prolific
فراوان
copious
فراوان
richly
فراوان
affluent
فراوان
oodles
فراوان
plentifully
فراوان
plenty
فراوان
redundantly
فراوان
redun dantly
فراوان
abundant
فراوان
an abundance of
فراوان
all out
فراوان
foison
فراوان
galore
فراوان
profuse
فراوان
in abundance
فراوان
exuberant
فراوان
excessive
فراوان
unsparing
فراوان
fulsome
فراوان
superabundant
فراوان
feracious
فراوان
oodlins
فراوان
in galore
فراوان
exuberantly
فراوان
rampant vegetation
گیاهان فراوان
very
چندان فراوان
abundantly
بطور فراوان
abounds
فراوان بودن
amply
بطور فراوان
infests
فراوان بودن در
abounding
فراوان بودن
infest
فراوان بودن در
infested
فراوان بودن در
abound
فراوان بودن
infesting
فراوان بودن در
teem
فراوان بودن
teemed
فراوان بودن
teeming
فراوان بودن
teems
فراوان بودن
superrabundant
زیاد فراوان
abounded
فراوان بودن
lots
بسیار فراوان
luxuriant vegetation
گیاهان فراوان
abundant element
عنصر فراوان
rife
فراوان عادی
foison
محصول فراوان
cretaceous
دارای گچ فراوان
overflowing
فراوان ریزش
bounteous
باسخاوت فراوان
abound in
فراوان داشتن
it smells of the lamp
با زحمت فراوان
ample
فراوان مفصل
abound with
فراوان داشتن
rampant
فراوان حکمفرما
feisty
فراوان چابک
f. money
پول فراوان
post haste
با شتاب فراوان
plenty of rain
باران فراوان
exuberate
فراوان بودن
in deepest sympathy
با دلسوزی بسیار فراوان
pervaded
فراوان یا شایع بودن
to have plenty of time
وقت فراوان داشتن
copiously
فراوان زیاد مفصلا
post haste
بسرعت شتاب فراوان
pervade
فراوان یا شایع بودن
superabound
زیاد فراوان بودن
pervades
فراوان یا شایع بودن
pervading
فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
luxuriance
شکوه وجلال فراوان
grow rife
فراوان یا متداول شدن
a copious choice of food and drink
غذا و نوشیدنی فراوان
shock head
دارای موی فراوان
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
with much pains
با رنج فراوان با زحمات بسیار
luxuriated
فراوان شدن وفور یافتن
slather
مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriate
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates
فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
luxuriating
فراوان شدن وفور یافتن
overabound
بیش از اندازه فراوان بودن
overlabour
با رنج فراوان انجام دادن
overrefinement
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
shock headed
انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect.
فردوسی مورد احترام فراوان است
Joyedevivre
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Vistory was dearly bought .
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
jam session
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
heavy fighting is in progress
دارد
are there any remarks?
دارد
there is a time for everything
دارد
he is ill with fever
تب دارد
he has worms
دارد
has
دارد
he has a rage for money
دارد
chains
دارد.
chain
دارد.
hast
او دارد
there is a rumour that
شهرت دارد که
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
viruses
وجود دارد
There is a knack in it .
یک فنی دارد
it is usual with him
عادت دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
walls have ears
گوش دارد
the probability is
احتمال دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
multungulate
که بیش از دو سم دارد
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
he is 0 years old
او ده سال دارد
He has a day off.
او مرخصی دارد.
the reason is manifold
چنددلیل دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
what matter?
چه اهمیت دارد
what the odds
چه اهمیت دارد
Windows GDI
بیتی دارد
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
god is
خداوجود دارد
he is fifty
تمام دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
he has a spite against me
بامن لج دارد
he speaks to the purpose
قصدی دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
it has sides
سه پهلو دارد
virus
وجود دارد
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
the cat has nine lives
سگ هفت جان دارد
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me.
از من حرف شنوایی دارد
He is distantly related to us .
نسبت دوری با ما دارد
basses
کسی که صدای بم دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
bass
کسی که صدای بم دارد
He has influential contacts everywhere.
همه جا دست دارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
well and good
باشد چه ضرر دارد
what does it meant
یعنی چه چه معنی دارد
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
what is that to you
به شما جه دخلی دارد
what is wrong with that?
مگراین چه عیبی دارد
the switch is on
برق جریان دارد
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
back
که یک باتری پشتیبان دارد
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
tea is preferable to water
چایی بر اب ترجیح دارد
he keeps my a
حساب مراونگه می دارد
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
in all like
احتمال کلی دارد
it askes for attention
توجه لازم دارد
bigamist
زنی که دوشوهر دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
it is of frequent
خیلی مورد دارد
he is rightly named
اسم بامسمائی دارد
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
double decker
هرچیزیکه دو لایه دارد
and there an end.
و پایان وجود دارد.
delectus
برای ترجمه دارد
he bears out his name
اسم بامسمایی دارد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
he has much merit
بسیار شایستگی دارد
he insists on going
اصرار دارد برفتن
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
it is particularly difficult
یک دشواری ویژه دارد
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
rubrician
کتاب نماز دارد
lengths
خط با طول جر حرف دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
it is very important
بسیار اهمیت دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com