English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English Persian
flatbed scanner پویشگر مسطح
Other Matches
scanner پویشگر
scanners پویشگر
graphics scanner پویشگر نگارهای
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
tabulate مسطح
even مسطح
level مسطح
levels مسطح
flattest مسطح
plane مسطح
levelled مسطح
planed مسطح
tabulates مسطح
planes مسطح
tabulated مسطح
planing مسطح
leveled مسطح
flat مسطح
plainest مسطح
plains مسطح
plainer مسطح
planar مسطح
plain مسطح
flattened مسطح
tabulates مسطح کردن
square planar مسطح مربعی
tabulated مسطح کردن
levelled مسطح کردن
levelled مسطح شدن
flat arch قوس مسطح
levels مسطح کردن
levels مسطح شدن
flat roof بام مسطح
tabulate مسطح کردن
rase مسطح کردن
arch flat طاق مسطح
level point نقطه مسطح
map chart نقشه مسطح
flatfoot مسطح شدن کف پا
flatbed plotter رسام مسطح
flat weld جوش مسطح
planar complex کمپلکس مسطح
flat pass رخده مسطح
flat pack بسته مسطح
planar configuration پیکربندی مسطح
plane figure شکل مسطح
flatware فروف مسطح
flat ground زمین مسطح
area weight balance ترازوی مسطح
plane wave موج مسطح
level land زمین مسطح
leveled مسطح شدن
clearing مکان مسطح
plateau زمین مسطح
flatly بطور مسطح
portfolios کانتینر مسطح
portfolio کانتینر مسطح
campaign زمین مسطح
campaigned زمین مسطح
campaigning زمین مسطح
campaigns زمین مسطح
piggybacks واگن مسطح
piggyback واگن مسطح
plane صاف مسطح
planed صاف مسطح
planing صاف مسطح
plateaus زمین مسطح
level مسطح کردن
planes صاف مسطح
plateaux زمین مسطح
level مسطح شدن
leveled مسطح کردن
clearings مکان مسطح
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
tableland زمین هموار و مسطح
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
planisphere جهان نمای مسطح
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
terraced roof پشت بام مسطح
trigonal planar molcule مولکول مسطح مثلثی
tringular planar molecule مولکول سه گوش مسطح
plane polarized light نور قطبیده مسطح
linear polarized light نور قطبیده مسطح
planing سطح تراز مسطح
planes سطح تراز مسطح
planed سطح تراز مسطح
door panel بخش مسطح درب
plane سطح تراز مسطح
flat panel display صفحه نمایش مسطح
boarded تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
rafts دگل قایق مسطح الواری
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
raft دگل قایق مسطح الواری
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
plasma panel display وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
diaper [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
chimney-bar [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboard کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboards کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranges عبور کردن مسطح کردن
ranged عبور کردن مسطح کردن
flatten مسطح کردن بیمزه کردن
flattens مسطح کردن بیمزه کردن
range عبور کردن مسطح کردن
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com