English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
local echo پژواک محلی
Other Matches
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
reflexion پژواک
echoing پژواک
reverberation پژواک
reverberations پژواک
echo پژواک
echoed پژواک
echoes پژواک
resounding پر پژواک
reflection پژواک
acoustic dispersion پژواک
echolalia پژواک گویی
echophrasia پژواک گویی
echopraxia پژواک کرداری
echopathy پژواک رفتاری
reecho باز پژواک
reverberation time مدت پژواک
resounds پژواک یاانعکاس صدا
resounded پژواک یاانعکاس صدا
resound پژواک یاانعکاس صدا
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
parochial محلی
locals محلی
topical محلی
domestic محلی
autochthon محلی
autochthonous محلی
regionally محلی
regional محلی
natives محلی
native محلی
local line خط محلی
local محلی
occupation crossing پل محلی
residential محلی
sympatry هم محلی
vernacular محلی
regional <adj.> محلی
local <adj.> محلی
vernaculars محلی
local loop حلقه محلی
local intelligence هوش محلی
local mode باب محلی
local national سکنه محلی
local group گروه محلی
local network شبکه محلی
local norm هنجار محلی
pattered لهجه محلی
local investigation تحقیق محلی
brogue لهجه محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
brogues لهجه محلی
patter لهجه محلی
off از محلی بخارج
pattering لهجه محلی
patters لهجه محلی
ordinance مقررات محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority انجمن محلی
local area network شبکه محلی
domestic economy اقتصاد محلی
legman خبرنگار محلی
kangoroo court دادگاه محلی
indigenous industries صنایع محلی
civil time ساعت محلی
homebrew بازیگر محلی
local currency پول محلی
provincial ولایتی محلی
ordinances مقررات محلی
local government حاکم محلی
local government حکومت محلی
local file فایل محلی
territorial محلی منطقهای
local time زمان محلی
local time وقت محلی
costume لباس محلی
costumes لباس محلی
local enquiry بازجویی محلی
homebred بازیگر محلی
dialect زبان محلی
local variable متغیر محلی
placing در محلی گذاردن
local road راه محلی
places در محلی گذاردن
place در محلی گذاردن
local procurement خرید محلی
local terminal پایانه محلی
sepoy پاسبان محلی
provincial road جاده محلی
regional purchase خرید محلی
provincialism محلی اندیشی
local vertical قائم محلی
local purchase خرید محلی
local paper روزنامه محلی
local terminal ترمینال محلی
parish council شورای محلی
local store ذخیره محلی
dialects زبان محلی
localism اصطلاح محلی
local storage انباره محلی
local security تامین محلی
local traffic رفت و امد محلی
autonomy استقلال محلی محدود
somewheres یک جایی دریک محلی
square dance رقص محلی امریکا
local warning اعلام خطر محلی
recorders رئیس دادگاه محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
somewhere یک جایی دریک محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
lock up در محلی محصور کردن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
locals داخلی اخبار محلی
local area network شبکه ناحیه محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
overwrite نوشته داده در محلی
emplace در محلی قرار دادن
references دستیابی به محلی در حافظه
reference دستیابی به محلی در حافظه
local exchange ردوبدل کننده محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
district call box جعبه خبر محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
decentralising حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
decentralised حکومت محلی دادن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
To keep away from a place. از محلی دور شدن
traject از محلی عبور کردن
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
local داخلی اخبار محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
decentralize حکومت محلی دادن
provincialism گویش یا لهجه محلی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
locked up در محلی محصور کردن
step out از محلی خارج شدن
recorder رئیس دادگاه محلی
decentralizes حکومت محلی دادن
decentralizing حکومت محلی دادن
vernacularism استعمال زبان محلی
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
sites محلی که پایه چیزی باشد
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
local warning سیستم اعلام خطر محلی
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
sited محلی که پایه چیزی باشد
localize محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
localizing محلی کردن موضعی ساختن
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localising محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
distant آنچه در محلی قرار دارد
site محلی که پایه چیزی باشد
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
lan network Area Local شبکه محلی
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com