Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
air infantry
پیاده نظام محمول هوایی
Other Matches
airial
محمول هوایی
aerial field artillery
توپخانه محمول هوایی
air cargo
بارهای محمول هوایی
airial division
لشگر محمول هوایی
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
air portable
قابل حمل به صورت محمول هوایی
infantry
پیاده نظام
skirmisher
پیاده نظام
foot infantry
پیاده نظام
infantrymen
سرباز پیاده نظام
infantrymen
جمعی پیاده نظام
infantryman
جمعی پیاده نظام
grabby
نفر پیاده نظام
infantry
رسته پیاده نظام
janizary
سرباز پیاده نظام
infantryman
سرباز پیاده نظام
dogface
سرباز پیاده نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
foot soldier
سرباز پیاده نظام
light infantry
پیاده نظام سبک
dough boy
سرباز پیاده نظام
foot guards
پیاده نظام های انگلستان
janissary
ینی چری سرباز پیاده نظام
accompanying fire
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
zouave
یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
The infantry attacked in waves .
پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
pack
وسیله محمول
subject and predicate
موضوع و محمول
piggy back
توپ محمول
packs
محمول بادواب
packs
وسیله محمول
pack
محمول بادواب
aerogun
توپ محمول با هواپیما
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
words in contracts should
الفاظ عقود محمول است برمعانی عرفیه
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airlift capacity
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
trend
نظام
trends
نظام
left d.
نظام به چپ
system
نظام
systems
نظام
military
نظام
chucks
سه نظام
chuck
سه نظام
chucked
سه نظام
open system
نظام باز
sensorium
نظام حسی
systems analysis
نظام شناسی
price system
نظام قیمتی
price system
نظام قیمت
serfdom
نظام رعیتی
serfdom system
نظام رعیتی
serfdom system
نظام سرفی
filing system
نظام بایگانی
action system
نظام عمل
mixed system
نظام مختلط
dragoons
سواره نظام
mnemonic system
نظام یادیار
modern system
نظام نوین
modern system
نظام جدید
musculature
نظام عضلانی
accounting system
نظام حسابداری
dragoon
سواره نظام
factory system
نظام کارخانهای
dual price system
نظام دو قیمتی
chuck
دستگاه نظام
chucks
صفحه نظام
systematization
نظام دهی
chucked
صفحه نظام
chucked
دستگاه نظام
system dynamics
پویائی نظام
drill chuck
سه نظام مته
systems
نظام سیستم
dynamic system
نظام پویا
economic system
نظام اقتصادی
service
نظام وفیفه
serviced
نظام وفیفه
social system
نظام اجتماعی
agrarian system
نظام ارضی
system
نظام سیستم
horseman
سواره نظام
binary system
نظام دو نمادی
educational system
نظام اموزشی
chuck
صفحه نظام
code
نظام نامه
conversational system
نظام محاورهای
centralized system
نظام متمرکز
socialism
نظام اشتراکی
chucks
دستگاه نظام
cavalry
سواره نظام
mechanism of the organ
نظام تشکیلات
phonology
نظام صوتی
caste system
نظام کاستی
hand operated chuck
سه نظام دستی
capitalist system
نظام کاپیتالیسم
military
مربوط به نظام
yeomanry
سواره نظام
exemption
معافی نظام
jaw chuck
سه نظام فک دار
welfare system
نظام رفاهی
military service
نظام وفیفه
household system
نظام خانوادگی
household system
نظام تولیدخانوادگی
communism
نظام اشتراکی
feudalism
نظام زمینداری
conscription
نظام وفیفه
communist system
نظام کمونیستی
communication system
نظام ارتباطی
incentive system
نظام تشویقی
colonial system
نظام استعماری
collectivism
نظام اشتراکی
cognitive system
نظام شناختی
closed system
نظام بسته
class system
نظام طبقاتی
chuck wrench
اچار سه نظام
boring chuck
سه نظام مته
horse
سواره نظام
landlordism
نظام اربابی
value system
نظام ارزشها
market system
نظام بازار
underdetermined system
نظام نامعین
tax system
نظام مالیاتی
taylorism
نظام تیلور
miniature system
خرده نظام
the military profession
کار نظام
man power
مشمولین نظام
double standard
نظام دو معیاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com