Dictiornary-Farsi | پیرانه کهنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
old	پیرانه کهنه
older	پیرانه کهنه
oldest	پیرانه کهنه


Other Matches

agedly	پیرانه
gerontic	پیرانه دارای ضعف پیری
clouting	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
musty	کهنه
tatters	کهنه
gray	کهنه
worn out	کهنه
poky	کهنه
pokiest	کهنه
pokier	کهنه
worn-out	کهنه
crusted	کهنه
weatherbeaten	کهنه
age-old	کهنه
outworn	کهنه
dowdy	کهنه
lint	کهنه
stale	کهنه
run down	کهنه
run-down	کهنه
rungs	کهنه
antiquated	کهنه
worm eaten	کهنه
weatherworn	کهنه
out of d.	کهنه
by gone	کهنه
ragman	کهنه خر
dossil	کهنه
fogram	کهنه
pokey	کهنه
kettle holder	کهنه
shabbly	کهنه
behind the times	کهنه
age old	کهنه
antique	کهنه
antiques	کهنه
wadding	کهنه
obsolescent	کهنه
timeworn	کهنه
mucid	کهنه
trity	کهنه
knacker	کهنه خر
obsolescence	کهنه گی
fusty	کهنه
wads	کهنه
rag	کهنه
trite	کهنه
behindhand	کهنه
fustier	کهنه
old-fashioned	کهنه
archaic	کهنه
fustiest	کهنه
rags	کهنه
ragged	کهنه
olden	کهنه
obsolete	کهنه
wad	کهنه
tacky	کهنه
unworn	کهنه نشده
thread bare	فرش کهنه
mouldy	کهنه وفاسد
shabby	کهنه ژنده
oldest	کهنه کار
old wool	پشم کهنه
wash linen	کهنه فرفشویی
wall rue	سداب کهنه
shabbiest	کهنه ژنده
wads	کهنه نمد
wad	کهنه نمد
shabbier	کهنه ژنده
antiquate	کهنه کردن
the old world	جهان کهنه
superannuate	کهنه شدن
rag picker	کهنه برچین
fogyish	کهنه پرست
fogyism	کهنه پرستی
pseudo archaic	کهنه نما
green meat	گوشت کهنه
hunkerism	کهنه پرستی
dead	منسوخ کهنه
ogygian	بسیار کهنه
obsolesce	کهنه شدن
duddy	کهنه پوش
duddie	کهنه پوش
fripperer	کهنه فروش
boneman	کهنه فروش
fripper	کهنه فروش
sour dough	کهنه کار
codex	دستخط کهنه
ragman	کهنه فروش
junk	کهنه و کم ارزش
duds	رخت کهنه
aging	کهنه شدن
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
dab	کهنه را نم زدن
ages	کهنه کردن
lint	کهنه فتیله
age	کهنه کردن
rags	کهنه شدن
dabbed	کهنه را نم زدن
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
dabs	کهنه را نم زدن
uptight	کهنه پرست
unreconstructed	کهنه پرست
aging	کهنه کردن
fuddy-duddy	کهنه اندیش
fuddy-duddies	کهنه اندیش
veteran	کهنه کار
rag	کهنه شدن
superannuated	زیاد کهنه
dodos	کهنه پسند
dodoes	کهنه پسند
dodo	کهنه پسند
old timer	کهنه کار
old-timer	کهنه کار
old-timers	کهنه کار
veteran	کهنه سرباز
ancient	کهن کهنه
old	کهنه کار
stale joke	جوک کهنه
older	کهنه کار
obscurantism	کهنه پرستی
Neanderthal	خیلی کهنه
back numbers	چیز کهنه
back number	شماره کهنه
back numbers	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
stager	ادم کهنه کار
sea dog	ملوان کهنه کار
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
wear out	کهنه و فرسوده شدن
outwear	کهنه شدن گذراندن
paleology	دانش چیزهای کهنه
passe	کهنه مسلک گذشته
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
to pick rags	کهنه برچینی کردن
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
dishcloth	کهنه فرف شویی
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
back out	کهنه و فرسوده شدن
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
dishcloths	کهنه فرف شویی
antediluvian	ادم کهنه پرست
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
knackery	جنس بنجل و کهنه
he has seen sevice	کهنه کار است
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
well worn	زیاد کار کرده کهنه
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
demode	ازمد افتاده کهنه شده
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .	این حرفها دیگه کهنه شده است
demolition derby	مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
paleontologist	ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
reindeer	گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا

old