English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
Other Matches
sectarianism پیروی از یک فرقه
indoctrinate تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinating تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinates تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
sects فرقه
demomination فرقه
sect فرقه
factionary طرفدار یک فرقه
factionalism فرقه بازی
sectarian فرقه گرای
faction انجمن فرقه
sectarian عضو فرقه
factions انجمن فرقه
sectarianism فرقه گرایی
heresies بدعتکاری فرقه
sect فرقه مذهبی
heresy بدعتکاری فرقه
denominationalism فرقه گرایی
sects فرقه مذهبی
Mormon فرقه مذهی مورمن
Mormons فرقه مذهی مورمن
quakerism معتقدات فرقه "کویکر"پروتستان
Protestants عضو فرقه مسیحیان پروتستان
Protestant عضو فرقه مسیحیان پروتستان
quietism فرقه متصوفه اهل سکوت
jacobin راهب فرقه دومی نیکن
jacobite عضو فرقه راهبان دومی نیکن
jacobin عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
Methodist فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
Zen فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
franciscan وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس
Methodists فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
grey friar عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
Jesuit عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuits عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
roundhead نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
imitations پیروی
amenableness پیروی
sequacity پیروی
imitation پیروی
following پیروی
subjection پیروی
subsequent پیروی
listen پیروی کردن از
religiousness پیروی مذهب
listening پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
conforms پیروی کردن
to do after پیروی کردن
sensuousness پیروی جسمانی
to follow the example of پیروی کردن از
law abidingness پیروی قانون
listens پیروی کردن از
pursuitmeter پیروی سنج
orinality پیروی ابتکار
follow پیروی استنباط
conforming پیروی کردن
conformance پیروی متابعت
conformed پیروی کردن
conform پیروی کردن
conscientiousness پیروی وجدان
conventionalism پیروی از رسوم
faddism پیروی از مد زودگذر
followed پیروی استنباط
follows پیروی کردن از
follows پیروی استنباط
followed پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
autonomy خود پیروی
go by پیروی کردن از
murine از تیره موش جانوری از تیره موش
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
probity پیروی دقیق از اصول
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
manichaeism پیروی از دین مانی
scientism پیروی از روش علمی
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
psychologism پیروی از اصول روانی
Taoism پیروی از طریقت چینی
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
conventionality پیروی از سنت قدیم
islamism پیروی از دین اسلام
heteronomy پیروی از قانون دیگری
isolationism پیروی از سیاست انزوا
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
fuscous تیره
murky تیره
overcast تیره
gens تیره
funereal تیره
darkness تیره گی
fuzzier تیره
fuzziest تیره
cloudy تیره
enigmatical تیره
opaque تیره
strained تیره
subfuscous تیره
duskish تیره
murk تیره
nebulous تیره
fuzzy تیره
demomination تیره
caliginous تیره
ilk تیره
gloomy تیره
sombrous تیره
obscure تیره
dashed خط تیره
dash خط تیره
obscured تیره
turbid تیره
muddying تیره
muddy تیره
obscurer تیره
dulling تیره
obscures تیره
muddiest تیره
muddies تیره
obscurest تیره
families تیره
dulls تیره
dullest تیره
haziest تیره
black تیره
blacked تیره
blacker تیره
blackest تیره
blacks تیره
hazier تیره
heavier تیره
heavies تیره
heaviest تیره
heavy تیره
muddied تیره
dull تیره
dulled تیره
dashes خط تیره
duller تیره
gloomiest تیره
owl light تیره
nubilous تیره
nebulose تیره
indistinct تیره
owl light تیره گی
hazy تیره
faint تیره
fainted تیره
fainter تیره
faintest تیره
faints تیره
gloomier تیره
darkest تیره
types تیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com