Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
English
Persian
faddism
پیروی از مد زودگذر
Other Matches
fad
مد زودگذر
transients
زودگذر
fleeting
زودگذر
fleetingly
زودگذر
quick fading
زودگذر
transient
زودگذر
caducous
زودگذر
perishable
زودگذر
swift passing
زودگذر
sweepy
زودگذر
memnetary
زودگذر
temporary
زودگذر
fads
مد زودگذر
horary
بی دوام زودگذر
fugitives
بی دوام زودگذر
frailest
شکننده زودگذر
frailer
شکننده زودگذر
faddish
پیرو مد زودگذر
transitory
زودگذر بی بقا
frail
شکننده زودگذر
fugitive
بی دوام زودگذر
glints
فهور انی زودگذر
ephemera
چیز زودگذر فانی
glint
فهور انی زودگذر
glinted
فهور انی زودگذر
feather footed
زودگذر تندرووبی صدا
glinting
فهور انی زودگذر
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
hedonism
فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
sequacity
پیروی
subsequent
پیروی
amenableness
پیروی
subjection
پیروی
following
پیروی
imitations
پیروی
imitation
پیروی
sensuousness
پیروی جسمانی
conform
پیروی کردن
go by
پیروی کردن از
religiousness
پیروی مذهب
law abidingness
پیروی قانون
pursuitmeter
پیروی سنج
conformance
پیروی متابعت
conscientiousness
پیروی وجدان
conventionalism
پیروی از رسوم
orinality
پیروی ابتکار
sectarianism
پیروی از یک فرقه
followed
پیروی کردن از
followed
پیروی استنباط
follows
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
listens
پیروی کردن از
listening
پیروی کردن از
listen
پیروی کردن از
follow
پیروی کردن از
follow
پیروی استنباط
to do after
پیروی کردن
to follow the example of
پیروی کردن از
conforms
پیروی کردن
autonomy
خود پیروی
conforming
پیروی کردن
conformed
پیروی کردن
listened
پیروی کردن از
manichaeism
پیروی از دین مانی
islamism
پیروی از دین اسلام
psychologism
پیروی از اصول روانی
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
scientism
پیروی از روش علمی
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
conventionality
پیروی از سنت قدیم
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
probity
پیروی دقیق از اصول
Taoism
پیروی از طریقت چینی
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com