English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
Other Matches
plungers پیستون
plunger پیستون
pistons پیستون
piston head کف پیستون
piston پیستون
piston cover کف پیستون
jackets بوش پیستون
plunger piston پیستون شناور
piston packing لائی پیستون
jacket بوش پیستون
plungers پیستون غوطهای
plungers پیستون شناور
piston crown تاج پیستون
plunger پیستون شناور
plunger پیستون غوطهای
piston area سطح پیستون
piston clearnce فاصله پیستون
piston cover پوشش پیستون
piston pressure فشار پیستون
piston rod دسته پیستون
piston ring رینگ پیستون
piston guide راهنمای پیستون
pump piston پیستون پمپ
piston speed سرعت پیستون
connecting rod دسته پیستون
piston stroke ضربه پیستون
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
piston displacement تغییر مکان پیستون
throttling rod پیستون نافم روغن
double piston engine موتور پیستون مضاعف
rotary piston compressor کمپرسور پیستون دار
forked connecting rod دو شاخ دسته پیستون
connecting rod bolt پیچ دسته پیستون
piston travel طول ضربه ی پیستون
brake piston cup رینگ پیستون ترمز
piston pin اشپیل پایین پیستون
back stroke ضربه برگشت پیستون
rammed دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator سیلندر پیستون عمل کننده
balanced actuator سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rams دژکوب پیستون منگنه ابی
ram دژکوب پیستون منگنه ابی
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
oil scraper رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
wrist pin پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
before top center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
after top center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
at the fore <adv.> در مقابل
at front <adv.> در مقابل
vis a vis مقابل
vis-a-vis مقابل
as opposed to در مقابل
titles مقابل
title مقابل
in front <adv.> در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
in the front <adv.> در مقابل
versus در مقابل
opposed مقابل
versus prep در مقابل
opposite مقابل
opposites مقابل
anti در مقابل
in consideration of در مقابل
as compared to در مقابل
fore <adv.> در مقابل
actuating cylinder سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
counter recoil cylinder استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
dead against درست مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
counter weight وزنه مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
on payment در مقابل وجه
respondents طرف مقابل
counterpart نقطه مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
opposite the house مقابل خانه
respondent طرف مقابل
point blank مقابل هدف
off مقابل عازم
counterweights وزنه مقابل
anti thesis وضع مقابل
orientated هدف مقابل
inverse برعکس مقابل
contrary مقابل خلاف
point-blank مقابل هدف
counterweight وزنه مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
counterpoint نقطه مقابل
obverse طرف مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
counterparts نقطه مقابل
windproof مقاوم در مقابل باد
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
light resistance مقاومت در مقابل نور
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
driveway راه مقابل خانه
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
forward حرکت به جلو یا مقابل
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
flood protection حفافت در مقابل طغیان
front wall دیوار مقابل اسکواش
hard سخت در مقابل نرم
harder سخت در مقابل نرم
hardest سخت در مقابل نرم
capitals در مقابل حالت کوچک
cash against documents پول در مقابل اسناد
boring stay قسمت ساکن مقابل
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
block دفاع در مقابل ابشار
blocked دفاع در مقابل ابشار
mouse مقابل حساسیت Mouse
rivals طرف مقابل دعوا
rival طرف مقابل دعوا
rivaled طرف مقابل دعوا
rivaling طرف مقابل دعوا
sonnal deung مقابل تیغه دست
rivalled طرف مقابل دعوا
caps در مقابل حالت کوچک
rivalling طرف مقابل دعوا
mouses مقابل حساسیت Mouse
counter مقابل دستگاه شمارنده
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
countered مقابل دستگاه شمارنده
countering مقابل دستگاه شمارنده
aboral نقطه مقابل دهان
blocks دفاع در مقابل ابشار
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
connecting rod bearing یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourt قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
thermoplasticity قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com