Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
tender
پیشنهاد ادای دین
tendered
پیشنهاد ادای دین
tenderest
پیشنهاد ادای دین
tendering
پیشنهاد ادای دین
Other Matches
they rejected his proposition
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offers
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer
پیشنهاد کردن پیشنهاد
acquit
ادای
acquits
ادای
acquitting
ادای
redemption of a loan
ادای دین
mannishness
ادای مردانه
d. of a speech
ادای نطق
pronunciation
ادای سخن
mannishly
با ادای مردانه
the d. of duty
ادای وفیفه
homage
ادای احترام
pronunciations
ادای سخن
take off
ادای کسی را دراوردن
to do homage
ادای احترام کردن
To mimic someone.
ادای کسی را در آوردن
mutton dressed as lamb
ادای جوانترها را درآوردن
to render homage
ادای احترام کردن
alimony suit
ادای نفقه
[حقوق]
to pay homage
ادای احترام کردن
to pay homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
gutturalize
ادای اصوات بصورت گلویی
side honors
مراسم ادای احترام در میزپاس
labialization
ادای اصوات بصورت شفوی
to render homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
to do homage to somebody
به کسی ادای احترام کردن
bushwhack
ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
plea of tender
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
gun salute
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
tendered
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering
وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
voir dire
سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
salvo
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvoes
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
proffering
پیشنهاد
proffers
پیشنهاد
purposes
پیشنهاد
proffered
پیشنهاد
proffer
پیشنهاد
motioning
پیشنهاد
motioned
پیشنهاد
motion
پیشنهاد
purpose
پیشنهاد
motions
پیشنهاد
plea
پیشنهاد
pleas
پیشنهاد
bid
پیشنهاد
application
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
applications
پیشنهاد ها
offers
پیشنهاد ها
proposals
پیشنهاد ها
overtures
پیشنهاد ها
propositions
پیشنهاد
bids
پیشنهاد
motion
[politic]
پیشنهاد
proposition
پیشنهاد
propositioned
پیشنهاد
propositioning
پیشنهاد
suggestion
پیشنهاد
offered
پیشنهاد
tenderest
پیشنهاد
tendering
پیشنهاد
tender
پیشنهاد
offers
پیشنهاد
suggestions
پیشنهاد
tendered
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
bidders
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
overtures
پیشنهاد
recommendations
پیشنهاد
bidder
پیشنهاد
recommendation
پیشنهاد
proposals
پیشنهاد
bidder
پیشنهاد کننده
offer curve
منحنی پیشنهاد
offer to purchase
پیشنهاد خرید
offers
پیشنهاد کردن
suggestion
پیشنهاد القاء
propositions
گزاره پیشنهاد
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
firm offer
پیشنهاد ثابت
counter offer
پیشنهاد متقابل
counterbid
پیشنهاد متقابل
firm offer
پیشنهاد قطعی
mover
پیشنهاد دهنده
offerer
پیشنهاد دهنده
offeror
پیشنهاد دهنده
overbid
پیشنهاد زیادتر
to make overtures
پیشنهاد کردن
project
پیشنهاد پلان
projected
پیشنهاد کردن
offer
پیشنهاد کردن
projected
پیشنهاد پلان
projects
پیشنهاد پلان
advance
پیشنهاد کردن
project
پیشنهاد کردن
bidders
پیشنهاد دهنده
projects
پیشنهاد کردن
proposal form
فرم پیشنهاد
bidder
پیشنهاد دهنده
proposal of marriage
پیشنهاد عروسی
proposer
پیشنهاد کننده
propounder
پیشنهاد دهنده
suggester
پیشنهاد دهنده
tenderer
پیشنهاد دهنده
tendering form
ورقه پیشنهاد
bidders
پیشنهاد کننده
advancing
پیشنهاد کردن
propositioning
گزاره پیشنهاد
propound
پیشنهاد کردن
suggesting
پیشنهاد کردن
suggests
پیشنهاد کردن
bid
پیشنهاد مناقصه
acceptances
تصویب یک پیشنهاد
bid
پیشنهاد کردن
bid
پیشنهاد مزایده
bid
پیشنهاد دادن
bid
پیشنهاد خرید
bid
پیشنهاد حراج
tendering
پیشنهاد دادن
tenderest
پیشنهاد دادن
suggested
پیشنهاد کردن
propounding
پیشنهاد کردن
propounds
پیشنهاد کردن
proposes
پیشنهاد کردن
proposing
پیشنهاد کردن
recommend
پیشنهاد کردن
proposed
پیشنهاد کردن
recommending
پیشنهاد کردن
propose
پیشنهاد کردن
recommends
پیشنهاد کردن
suggest
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد مناقصه
bids
پیشنهاد دادن
peace offerings
پیشنهاد صلح
suggestions
پیشنهاد القاء
peace offering
پیشنهاد صلح
proposition
گزاره پیشنهاد
offered
پیشنهاد کردن
recommendation
نامه پیشنهاد
tender
پیشنهاد دادن
acceptance
تصویب یک پیشنهاد
propositioned
گزاره پیشنهاد
suggestible
پیشنهاد کردنی
tendered
پیشنهاد دادن
bids
پیشنهاد خرید
bids
پیشنهاد مزایده
recommendations
نامه پیشنهاد
bids
پیشنهاد حراج
bids
پیشنهاد کردن
pull one's socks up
<idiom>
پیشنهاد عالی دادن
bidder
پیشنهاد دهنده در حراج
proposal
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
tendered
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
My advice is ...
پیشنهاد من این است ...
proffer
تقدیم پیشنهاد کردن
tenderest
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
projects
طرح یا پیشنهاد کردن
tendering
تقدیم کردن پیشنهاد
projected
طرح یا پیشنهاد کردن
ultimata
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums
اخرین پیشنهاد قطعی
proffered
تقدیم پیشنهاد کردن
proffering
تقدیم پیشنهاد کردن
proffers
تقدیم پیشنهاد کردن
tendering
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
project
طرح یا پیشنهاد کردن
bidders
پیشنهاد دهنده در حراج
Many explanations were proffered.
توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
tendered
تقدیم کردن پیشنهاد
tender
تقدیم کردن پیشنهاد
bid against
پیشنهاد بهتری دادن
bidding
پیشنهاد مزایده کردن
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
to make a motion
پیشنهاد کردن بر ان شدن
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
tenderest
تقدیم کردن پیشنهاد
tender
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
request for proposal
تقاضا برای پیشنهاد
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
proforma
پیشنهاد فروش کالا
offer for sale
پیشنهاد جهت فروش
consults
پیشنهاد خواستن از یک خبره
consulted
پیشنهاد خواستن از یک خبره
offer to purchase
پیشنهاد جهت خرید
consult
پیشنهاد خواستن از یک خبره
suggestion
افهار عقیده پیشنهاد
suggestions
افهار عقیده پیشنهاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com