English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bid against پیشنهاد بهتری دادن
Other Matches
tendered پیشنهاد دادن
tender پیشنهاد دادن
bids پیشنهاد دادن
tenderest پیشنهاد دادن
tendering پیشنهاد دادن
bid پیشنهاد دادن
pull one's socks up <idiom> پیشنهاد عالی دادن
bidden خواندن پیشنهاد دادن
put in تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propone پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound پیشنهاد کردن ارائه دادن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I] give you a lift? [colloquial] به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
they rejected his proposition پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
betterness بهتری
betterment بهتری
vantage بهتری
advantage بهتری
upwell موقعیت بهتری یافتن
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
feeds پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
advantaged کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
offers پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered پیشنهاد کردن پیشنهاد
cartridge کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridges کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
summer resorts ییلاق عشایر [فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
proposals پیشنهاد
offered پیشنهاد
offer پیشنهاد
plea پیشنهاد
pleas پیشنهاد
bidder پیشنهاد
bid پیشنهاد
tendering پیشنهاد
suggestion پیشنهاد
tenderest پیشنهاد
suggestions پیشنهاد
bidders پیشنهاد
tendered پیشنهاد
tender پیشنهاد
bids پیشنهاد
proposal پیشنهاد
recommendations پیشنهاد
recommendation پیشنهاد
overtures پیشنهاد
overture پیشنهاد
motioning پیشنهاد
offers پیشنهاد
overtures پیشنهاد ها
offer پیشنهاد
propositioning پیشنهاد
proposal پیشنهاد
propositioned پیشنهاد
proffer پیشنهاد
motion [politic] پیشنهاد
proposals پیشنهاد ها
purposes پیشنهاد
purpose پیشنهاد
offers پیشنهاد ها
applications پیشنهاد ها
propositions پیشنهاد
proposition پیشنهاد
motions پیشنهاد
application پیشنهاد
overture پیشنهاد
motioned پیشنهاد
proffers پیشنهاد
motion پیشنهاد
proffering پیشنهاد
proffered پیشنهاد
bidders پیشنهاد دهنده
projected پیشنهاد کردن
suggestible پیشنهاد کردنی
bid پیشنهاد خرید
bid پیشنهاد مزایده
bids پیشنهاد مناقصه
projects پیشنهاد کردن
tenderer پیشنهاد دهنده
project پیشنهاد کردن
bid پیشنهاد حراج
bidder پیشنهاد کننده
bidder پیشنهاد دهنده
bidders پیشنهاد کننده
projected پیشنهاد پلان
project پیشنهاد پلان
propose پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد کردن
propositioned گزاره پیشنهاد
offered پیشنهاد کردن
proposition گزاره پیشنهاد
recommend پیشنهاد کردن
recommending پیشنهاد کردن
offer پیشنهاد کردن
recommends پیشنهاد کردن
counterbid پیشنهاد متقابل
to make overtures پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد خرید
proposing پیشنهاد کردن
propositioning گزاره پیشنهاد
proposed پیشنهاد کردن
bids پیشنهاد مزایده
suggestions پیشنهاد القاء
overbid پیشنهاد زیادتر
bids پیشنهاد حراج
suggestion پیشنهاد القاء
propositions گزاره پیشنهاد
counter offer پیشنهاد متقابل
offers پیشنهاد کردن
proposes پیشنهاد کردن
suggester پیشنهاد دهنده
mover پیشنهاد دهنده
advancing پیشنهاد کردن
firm offer پیشنهاد ثابت
propounder پیشنهاد دهنده
proposer پیشنهاد کننده
firm offer پیشنهاد قطعی
proposal of marriage پیشنهاد عروسی
proposal form فرم پیشنهاد
suggest پیشنهاد کردن
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
offeror پیشنهاد دهنده
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
tendering form ورقه پیشنهاد
offerer پیشنهاد دهنده
advance پیشنهاد کردن
suggested پیشنهاد کردن
propounds پیشنهاد کردن
suggesting پیشنهاد کردن
projects پیشنهاد پلان
propound پیشنهاد کردن
acceptances تصویب یک پیشنهاد
acceptance تصویب یک پیشنهاد
bid پیشنهاد مناقصه
bid پیشنهاد کردن
offer to purchase پیشنهاد خرید
peace offerings پیشنهاد صلح
peace offering پیشنهاد صلح
recommendation نامه پیشنهاد
propounding پیشنهاد کردن
suggests پیشنهاد کردن
recommendations نامه پیشنهاد
offer curve منحنی پیشنهاد
tenderest پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
consulted پیشنهاد خواستن از یک خبره
suggestions افهار عقیده پیشنهاد
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
My advice is ... پیشنهاد من این است ...
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
proforma پیشنهاد فروش کالا
to make a motion پیشنهاد کردن بر ان شدن
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
bidder پیشنهاد دهنده در حراج
ultimatum اخرین پیشنهاد قطعی
proposal پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
ultimata اخرین پیشنهاد قطعی
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
ultimatums اخرین پیشنهاد قطعی
tendered پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest تقدیم کردن پیشنهاد
project طرح یا پیشنهاد کردن
Many explanations were proffered. توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
tenderest پیشنهاد ادای دین
to pop the question پیشنهاد عروسی کردن
tendering تقدیم کردن پیشنهاد
proffer تقدیم پیشنهاد کردن
projected طرح یا پیشنهاد کردن
tendering پیشنهاد ادای دین
tendering پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
proffered تقدیم پیشنهاد کردن
proffering تقدیم پیشنهاد کردن
projects طرح یا پیشنهاد کردن
proffers تقدیم پیشنهاد کردن
consult پیشنهاد خواستن از یک خبره
tender پیشنهاد ادای دین
consults پیشنهاد خواستن از یک خبره
tender تقدیم کردن پیشنهاد
tender پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered پیشنهاد ادای دین
bidders پیشنهاد دهنده در حراج
bidding پیشنهاد مزایده کردن
tendered تقدیم کردن پیشنهاد
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
tenderer پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
move پیشنهاد کردن تغییر مکان
moved پیشنهاد کردن تغییر مکان
bids پیشنهاد کردن توپ زدن
bid پیشنهاد کردن توپ زدن
moves پیشنهاد کردن تغییر مکان
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com