Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
bid	پیشنهاد حراج
bids	پیشنهاد حراج
Search result with all words
bidder	پیشنهاد دهنده در حراج
bidders	پیشنهاد دهنده در حراج
Other Matches
puffer	کسی که در حراج از طرف صاحب مال مورد حراج شرکت میکند
they rejected his proposition	پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offered	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer	پیشنهاد کردن پیشنهاد
licit	حراج
auctions	حراج
sale by auction	حراج
sale	حراج
bazaar	حراج
public sale	حراج
outlet	حراج
outlets	حراج
sales	حراج
auctioning	حراج
auction	حراج
auctioned	حراج
confiscate	حراج کردن
resale	حراج مجدد
dutch auction	حراج هلندی
outcry	حراج مزایده
outcries	حراج مزایده
auctioneer	متصدی حراج
confiscating	مصادره حراج
auctioneer	دلال حراج
auctioneer	حراج گذار
auctioneers	دلال حراج
auctioneers	حراج کننده
auctioneers	متصدی حراج
auctioneers	حراج گذار
confiscate	مصادره حراج
auctioneer	حراج کننده
confiscates	مصادره حراج
confiscates	حراج کردن
confiscating	حراج کردن
to sell or pat up at a	حراج کردن
sale price	قیمت حراج
sell by auction	حراج کردن
to put up to a	حراج کردن
to sell by a	حراج کردن
auction of rug	حراج و مزایده فرش
salvage	حراج کردن حراجی
salvaged	حراج کردن حراجی
salvages	حراج کردن حراجی
salvaging	حراج کردن حراجی
article of roup	اموال مورد حراج
auction sale	فروش به وسیله حراج
hammers	چوب حراج خوردن
reserve price	قیمت پایه در حراج
sale by auction	فروش به وسیله حراج
hammer	چوب حراج خوردن
pileferable	اقلام قابل حراج
hammered	چوب حراج خوردن
pilefered shipment	کالای حراج شده
auctions	حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioned	حراج کردن بمزایده گذاشتن
auction	حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning	حراج کردن بمزایده گذاشتن
white sale <idiom>	حراج حوله ،پارچه کتان
clearance sale	فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sales	فروش به منظور تصفیه حراج
pilefered shipment	کالای فرسوده حراج شده
auction house	شرکی کهکارش برگزار کردن حراج باشد
rummage sale	حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
auction sale without reserve	فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
proposals	پیشنهاد ها
offers	پیشنهاد ها
applications	پیشنهاد ها
overture	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد ها
motion	پیشنهاد
motions	پیشنهاد
motioned	پیشنهاد
plea	پیشنهاد
pleas	پیشنهاد
proffer	پیشنهاد
proposition	پیشنهاد
propositioned	پیشنهاد
propositioning	پیشنهاد
propositions	پیشنهاد
bids	پیشنهاد
proffered	پیشنهاد
proffering	پیشنهاد
proffers	پیشنهاد
motion [politic]	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
application	پیشنهاد
motioning	پیشنهاد
bid	پیشنهاد
suggestions	پیشنهاد
tender	پیشنهاد
tendered	پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد
tenderest	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
offered	پیشنهاد
offers	پیشنهاد
bidders	پیشنهاد
overture	پیشنهاد
proposals	پیشنهاد
bidder	پیشنهاد
recommendations	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد
tendering	پیشنهاد
purposes	پیشنهاد
purpose	پیشنهاد
recommendation	پیشنهاد
suggestible	پیشنهاد کردنی
overbid	پیشنهاد زیادتر
proposition	گزاره پیشنهاد
recommendation	نامه پیشنهاد
offers	پیشنهاد کردن
acceptance of offer	قبولی پیشنهاد
acceptance of offer	پذیرش پیشنهاد
projected	پیشنهاد کردن
recommendations	نامه پیشنهاد
propositioning	گزاره پیشنهاد
projected	پیشنهاد پلان
propositions	گزاره پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد القاء
counterbid	پیشنهاد متقابل
tendering form	ورقه پیشنهاد
tenderer	پیشنهاد دهنده
proposal form	فرم پیشنهاد
proposal of marriage	پیشنهاد عروسی
proposer	پیشنهاد کننده
propounder	پیشنهاد دهنده
suggester	پیشنهاد دهنده
offer	پیشنهاد کردن
propositioned	گزاره پیشنهاد
advancing	پیشنهاد کردن
tender	پیشنهاد دادن
offered	پیشنهاد کردن
firm offer	پیشنهاد قطعی
firm offer	پیشنهاد ثابت
advance	پیشنهاد کردن
mover	پیشنهاد دهنده
offer curve	منحنی پیشنهاد
to make overtures	پیشنهاد کردن
offer to purchase	پیشنهاد خرید
offerer	پیشنهاد دهنده
offeror	پیشنهاد دهنده
counter offer	پیشنهاد متقابل
bidder	پیشنهاد دهنده
project	پیشنهاد کردن
bidder	پیشنهاد کننده
tenderest	پیشنهاد دادن
project	پیشنهاد پلان
suggest	پیشنهاد کردن
suggested	پیشنهاد کردن
suggesting	پیشنهاد کردن
suggests	پیشنهاد کردن
proposes	پیشنهاد کردن
peace offerings	پیشنهاد صلح
acceptances	تصویب یک پیشنهاد
recommends	پیشنهاد کردن
recommending	پیشنهاد کردن
recommend	پیشنهاد کردن
tendering	پیشنهاد دادن
propose	پیشنهاد کردن
proposed	پیشنهاد کردن
proposing	پیشنهاد کردن
bidders	پیشنهاد کننده
propound	پیشنهاد کردن
bidders	پیشنهاد دهنده
propounding	پیشنهاد کردن
peace offering	پیشنهاد صلح
propounds	پیشنهاد کردن
tendered	پیشنهاد دادن
bids	پیشنهاد مزایده
bids	پیشنهاد کردن
bids	پیشنهاد دادن
bids	پیشنهاد مناقصه
bids	پیشنهاد خرید
acceptance	تصویب یک پیشنهاد
bid	پیشنهاد دادن
bid	پیشنهاد مزایده
suggestions	پیشنهاد القاء
bid	پیشنهاد خرید
projects	پیشنهاد کردن
bid	پیشنهاد کردن
projects	پیشنهاد پلان
bid	پیشنهاد مناقصه
gavels	چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
Many explanations were proffered.	توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
My advice is ...	پیشنهاد من این است ...
projects	طرح یا پیشنهاد کردن
ultimata	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum	اخرین پیشنهاد قطعی
projected	طرح یا پیشنهاد کردن
ultimatums	اخرین پیشنهاد قطعی
to pop the question	پیشنهاد عروسی کردن
pull one's socks up <idiom>	پیشنهاد عالی دادن
to make a motion	پیشنهاد کردن بر ان شدن
project	طرح یا پیشنهاد کردن
proposal	پیشنهاد [برنامه ای یا طرحی]
to hold out the olive branch <idiom>	[پیشنهاد آشتی کردن]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com