English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (1 milliseconds)
English Persian
mufti پیشوای دینی
Other Matches
precepts of god فرایض دینی احکام دینی
pastor پیشوای روحانی
revolutionist پیشوای انقلاب
heguman پیشوای گروه
reformer پیشوای جنبش
pastors پیشوای روحانی
reformers پیشوای جنبش
Popes پاپ پیشوای کاتولیکها
Pope پاپ پیشوای کاتولیکها
reformer پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
impiety بی دینی
godlessness بی دینی
chos in action حق دینی
impiousness بی دینی
indevotion بی دینی
heathenishness بی دینی
perfidy بی دینی
irreligion بی دینی
ungodliness بی دینی
religious دینی
religious rites اداب دینی
martyry بشهادت دینی
proselytism تبلیغ دینی
religious matters امور دینی
impiously از روی بی دینی
religious instruction اموزش دینی
religious delusion هذیان دینی
ghazi مجاهد دینی
orthodoxy راست دینی
sacrament رسم دینی
sacrament ایین دینی
sacraments رسم دینی
cult ایین دینی
cults ایین دینی
irreligiously ازروی بی دینی
dogma عقیده دینی
dogmas عقیده دینی
orthodoxies راست دینی
sacraments ایین دینی
things in action اموال دینی
theological school مدرسه علوم دینی
theologue طلبه علوم دینی
mystagogy تفسیر رموز دینی
to discharge of an obligation از دینی مبرا کردن
ritualization انجام شعائر دینی
persuasion اطمینان عقیده دینی
adultery بی دینی ازدواج غیرشرعی
seminaries مدرسه علوم دینی
seminary مدرسه علوم دینی
catechesis کتاب تعلیمات دینی
declaration of indulgence اعلام ازادی دینی
karma سرنوشت مراسم دینی
chaplains افسر امور دینی
persuasions اطمینان عقیده دینی
chaplain افسر امور دینی
catechism کتاب سوال وجواب دینی
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
mosaic d. وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
dispensation وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
theolog دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
ritualize رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com