Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (16 milliseconds)
English
Persian
prophylactic
پیشگیری کننده
premune
پیشگیری کننده
Search result with all words
preclusive buying
خرید پیشگیری کننده
preemptive attack
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
preventive war
جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
Other Matches
preventive medicine
طب پیشگیری
precaution
پیشگیری
counter-measures
پیشگیری
prevention
پیشگیری
preemptive attack
تک پیشگیری
prophylaxis
پیشگیری
prophylaxis
طب پیشگیری
counter-measure
پیشگیری
precautions
پیشگیری
preventive maintenance
نگهداری پیشگیری
accident prevention
پیشگیری از حوادث
goby
طفره پیشگیری
buffer zone
منطقه پیشگیری
lead time
زمان پیشگیری
buffer zones
منطقه پیشگیری
repercussion
دفع یا پیشگیری
lead angle
زاویه پیشگیری هدف
measure
اندازه اقدام پیشگیری
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
پیشگیری بهتر از درمانه.
leads
سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead
سیم واسطه زاویه پیشگیری
lateral tell
پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
chronic dose
دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
force majeure
حادثه غیر قابل پیشگیری
lead pursuit
مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
windage
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
board of conciliation
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
thinner
کم کننده
fizzy
کف کننده
renunciant
کننده
deletive
حک کننده
deflective
کج کننده
surfy
کف کننده
fillet
پر کننده
filleting
پر کننده
renunciant
رد کننده
jaberer
پچ پچ کننده
filleted
پر کننده
fillets
پر کننده
mitigative
کم کننده
mitigatory
کم کننده
mauler
له کننده
crusher
له کننده
mumbler
من من کننده
hopper
لی لی کننده
syncopator
غش کننده
hoppers
لی لی کننده
abjurer or abjuror
کننده
crepitant
خش خش کننده
refutative
رد کننده
swooner
غش کننده
refuser
رد کننده
skittish
رم کننده
refutatory
رد کننده
solvents
اب کننده
ear-splitting
کر کننده
puffer
پف کننده
fillers
پر کننده
filler
پر کننده
rebutter
رد کننده
bandwidth
یچ کننده
commulator
یک سو کننده
bidder
کننده
whisperer
پچ پچ کننده
noncommittal
رد کننده
solvent
اب کننده
doer
کننده
spurner
رد کننده
attacking
تک کننده
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
wheeziest
خس خس یا خر خر کننده
solver
حل کننده
wheezy
خس خس یا خر خر کننده
squasher
له کننده
squelcher
له کننده
bidders
کننده
benders
خم کننده
sensor
حس کننده
percutient
دق کننده
prater
پچ پچ کننده
doers
کننده
tracker
پی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com