Dictiornary-Farsi | پیش بینی نتیجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
handicapping	پیش بینی نتیجه


Other Matches

It wI'll eventually pay off.	با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
pug nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed	دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
to be a foregone conclusion <idiom>	نتیجه حتمی [نتیجه مسلم] بودن
foregone conclusion	نتیجه حتمی نتیجه مسلم
septum	حفرههای بینی پره بینی
guided propagation	تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer	استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses	تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts	پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
predicting interval	فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
conclusions	نتیجه
outgrwth	نتیجه
consequence	نتیجه
afterclap	نتیجه
ineffectual	بی نتیجه
educt	نتیجه
conclusion	نتیجه
payoff	نتیجه
sequela	نتیجه
sequent	نتیجه
sequitur	نتیجه
effectless	بی نتیجه
eduction	نتیجه
indeterminate	بی نتیجه
product	نتیجه
products	نتیجه
frustrated	بی نتیجه
payoffs	نتیجه
consequences	نتیجه
effecting	نتیجه
effected	نتیجه
to no purpose	بی نتیجه
effect	نتیجه
ineffective	بی نتیجه
whereupon	که در نتیجه ان
outgrowth	نتیجه
affects	نتیجه
outcomes	نتیجه
run into <idiom>	نتیجه
thanks	در نتیجه
inferences	نتیجه
inference	نتیجه
abortive	بی نتیجه
consequent	نتیجه
outcome	نتیجه
thanks to.....	در نتیجه
growths	نتیجه
affect	نتیجه
harvested	نتیجه
decision	نتیجه
result	نتیجه
resultful	پر نتیجه
harvest	نتیجه
inconsequent	بی نتیجه
harvests	نتیجه
inconseqential	بی نتیجه
ineffetual	بی نتیجه
inconsecutive	بی نتیجه
in the sequel	در نتیجه
inconclusive	بی نتیجه
of no issue	بی نتیجه
decisions	نتیجه
issueless	بی نتیجه
resulting	نتیجه
upshot	نتیجه
growth	نتیجه
rest	نتیجه
resulted	نتیجه
rests	نتیجه
issued	نتیجه بحث
to effectuate a conclusion	نتیجه دادن
to drawa conclusion	نتیجه گرفتن
deducing	نتیجه گرفتن
to pull a result	نتیجه گرفتن
hatches	نتیجه خط انداختن
deduces	نتیجه گرفتن
to came a howler	به نتیجه نرسیدن
net result	نتیجه نهایی
to come a mucker	به نتیجه نرسیدن
at	در نتیجه بر حسب
to bring to an issve	به نتیجه رساندن
net reaction	واکنش نتیجه
perficient	نتیجه بخش
to come to grief	به نتیجه نرسیدن
deduce	نتیجه گرفتن
to be dashed to the ground	به نتیجه نرسیدن
deduced	نتیجه گرفتن
hatched	نتیجه خط انداختن
the long and the short of it <idiom>	نتیجه کلی
computation	نتیجه محاسبه
generalizations	نتیجه کلی
generalization	نتیجه کلی
generalisations	نتیجه کلی
fine drawn	نتیجه ورزش
final result	نتیجه نهایی
fetch up	به نتیجه رسیدن
dTnouements	نتیجه نمایش
denouement	نتیجه نمایش
evidentiary effect	نتیجه مشهود
denouements	نتیجه نمایش
computations	نتیجه محاسبه
issues	نتیجه بحث
issue	نتیجه بحث
test announcement	نتیجه ازمایش
illiative	حاکی از نتیجه
illative	نتیجه رسان
put through	به نتیجه رساندن
hereon	در نتیجه این
foregone conclusion	نتیجه نابهنگام
resultful	نتیجه بخش
consequences	نتیجه منطقی
subsumption	نتیجه گیری
consequence	نتیجه منطقی
fruitlessly	بدون نتیجه
fall through	به نتیجه نرسیدن
corollaries	نتیجه فرعی
negotiation outcome	نتیجه مذاکرات
negotiation result	نتیجه مذاکرات
issue [outcome]	نتیجه [بحثی ]
search result	نتیجه جستجو
spillover effect	نتیجه جانبی
success	پیروزی نتیجه
successes	پیروزی نتیجه
corollaries	نتیجه فرع
corollary	نتیجه فرعی
corollary	نتیجه فرع
non sequiturs	نتیجه کاذب
non sequitur	نتیجه کاذب
result of the negotiations	نتیجه مذاکرات
synthesis	نتیجه گیری
syntheses	نتیجه گیری
aborts	بی نتیجه ماندن
period	نتیجه غایی
adverse reaction	نتیجه جانبی
by-effect	نتیجه جانبی
byeffect	نتیجه جانبی
fall-out [side effect]	نتیجه جانبی
periods	نتیجه غایی
vainly	بدون نتیجه
aborting	بی نتیجه ماندن
aborted	بی نتیجه ماندن
abort	بی نتیجه ماندن
thwarted	بی نتیجه گذاردن
thwart	بی نتیجه گذاردن
secondary effect	نتیجه جانبی
to fall through	به نتیجه نرسیدن
fruitlessness	عدم نتیجه
without result	بی نتیجه بیهوده
cheating does not prosper	تقلب نتیجه
wrap up	به نتیجه رسیدن
side effect	نتیجه جانبی
side-effect	نتیجه جانبی
void result	نتیجه باطل
It is absolutely useless . It is a waste of time .	بی نتیجه است
side-effects	نتیجه جانبی
void result	نتیجه بی اعتبار
hatch	نتیجه خط انداختن
to fall to the ground	به نتیجه نرسیدن
consecution	نتیجه منطقی
condition of subsequent events	شرط نتیجه
ultimaratio	نتیجه غایی
condition of corollary	شرط نتیجه
concluder	نتیجه گیرنده
sequel	نتیجه پایان
sequels	نتیجه پایان
call by result	فراخوانی با نتیجه
by product	نتیجه فرعی
consequent	نتیجه بخش
blind search	جیستجوی بی نتیجه
knock one's head against the wall <idiom>	کاربی نتیجه
printouts	نتیجه چاپی
talk out of <idiom>	به نتیجه نرسیدن
turn out <idiom>	نتیجه ،پایان
conclusions	نتیجه گیری
conclusions	انجام نتیجه
conclusion	نتیجه گیری
conclusion	انجام نتیجه
hard and fast rule <idiom>	نتیجه ماندگار
printout	نتیجه چاپی
resulted	برامد نتیجه دادن
analogical reasoning	نتیجه گیری قیاسی
apriori	از علت پی به نتیجه بردن
backfire	نتیجه معکوس گرفتن
obvert	نتیجه معکوس گرفتن از
inferentially	ازراه نتیجه گیری
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
processed	عمل یا نتیجه امودن
computation	نتیجه شمارش محاسبه
matter of course	بدیهی نتیجه منطقی
backfires	نتیجه معکوس گرفتن
backfired	نتیجه معکوس گرفتن
resulting	ناشی شدن نتیجه
side-effects	اثرجانبی نتیجه جانبی
resulted	ناشی شدن نتیجه
backfiring	نتیجه معکوس گرفتن
frustration of contract	بی نتیجه ماندن قرارداد