Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 222 (25 milliseconds)
English
Persian
buy in advance
پیش خرید کردن
Search result with all words
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
purchase
خرید خریداری کردن
purchased
خرید خریداری کردن
purchases
خرید خریداری کردن
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
operate
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
buy
خرید کردن
buys
خرید کردن
handle
خرید و فروش کردن
handles
خرید و فروش کردن
shop
کارخانه خرید کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
shops
کارخانه خرید کردن
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
overbuy
در خرید افراط کردن
to make a purchase
خرید کردن
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
Other Matches
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
خرید سفارش خرید
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
shopping
خرید
underwriting
خرید
underwritten
خرید
buying
خرید
purchasing
خرید
buys
خرید
procurement
خرید
bond servant
زر خرید
underwrite
خرید
underwrites
خرید
bondwoman
زن زر خرید
purchases
خرید
buy
خرید
purchase
خرید
underwrote
خرید
purchased
خرید
cornering
خرید یکجا
nundination
خرید و فروش
local procurement
خرید محلی
buying price
قیمت خرید
credit purchase
خرید نسیه
buying rate
نرخ خرید
real estate
خرید زمین
counter purchase
خرید متقابل
purchasing analyst
تحلیل گر خرید
regional purchase
خرید محلی
local purchase
خرید محلی
corner
خرید یکجا
purchasing power
توان خرید
purchasing power
قدرت خرید
coemption
خرید کل محصول
hire purchase
خرید اقساطی
lump sum purchase
خرید یکجا
lump sum purchase
خرید کلی
local purchase
خرید از محل
buyer's market
بازار خرید
buyers market
بازار خرید
buying and selling
خرید و فروش
forward purchase
خرید سلف
offer to purchase
پیشنهاد خرید
bargain
خرید ارزان
rebuy
خرید مکرر
conditions of purchase
شرایط خرید
bids
پیشنهاد خرید
monopolist
انحصار خرید
monopsony
انحصار خرید
businesses
خرید یا فروش
redemption yield
بازده خرید
forward purchase
پیش خرید
forward purchasing
پیش خرید
dealing
خرید و فروش
futures exchange
خرید اتی
corners
خرید یکجا
oniomania
جنون خرید
field buying
خرید در صحرا
redemption
باز خرید
bid
پیشنهاد خرید
open purchase
خرید ازاد
business
خرید یا فروش
purchase notice agreements
پیمان خرید
shopping basket
سبد خرید
purchase notice agreements
قراردادهای خرید
blanket buying
خرید کلی
purchasing officer
مسئول خرید
procurement cycle
دوره خرید
acquisition authority
اجازه خرید
bulk buying
خرید فله
purchasing department
دفتر خرید
purchase order
سفارش خرید
shopping cart
گاری خرید
advance purchase
خرید سلف
purchase requisition
درخواست خرید
purchase order
دستور خرید
purchasing department
قسمت خرید
impulse buying
خرید بی مقدمه
achate
عقیق خرید
purchasable
باب خرید
purchase rate
نرخ خرید
short covering
پیش خرید
dear bought
گران خرید
purchasing officer
مامور خرید
purchasing patterns
الگوی خرید
purchasing office
دفتر خرید
purchasing office
قسمت خرید
open purchase
خرید از بازار ازاد
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
purchase journal
دفتر روزنامه خرید
preclusive buying
خرید پیشگیری کننده
bulk buying
خرید بصورت عمده
automated purchasing
خرید بصورت اتوماتیک
open indent
سفارش خرید باز
procurement lead time
زمان انجام خرید
purchase ledger
دفتر بزرگ خرید
furriery
خرید وفروش خز خزدوزی
home trade
خرید وفروش داخلی
real account
حساب خرید املاک
average purchase rate
نرخ متوسط خرید
hedges
خرید و فروش تامینی
procuration
تحصیل چیزی خرید
procuance
تحصیل چیزی خرید
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
purchasing power of money
قدرت خرید پول
value for money
قدرت خرید پول
offer to purchase
پیشنهاد جهت خرید
demanded
تقاضای خرید کالا
hedged
خرید و فروش تامینی
hedge
خرید و فروش تامینی
demands
تقاضای خرید کالا
irredeemable
باز خرید نشدنی
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
oligopsony
خرید نیمه انحصاری
bulk buying
خرید درحجم زیاد
hedging
خرید و فروش تامینی
duopsony
انحصار دو جانبه خرید
on approval
خرید کالا به شرط
collaborative purchase
خرید با تشریک مساعی
income effect
تناسب خرید با درامد
demand
تقاضای خرید کالا
course of dealing
دوره خرید و فروش
course of dealing
دوره مذاکرات خرید
the longs
پیش خرید کنندگان
current purchasing power
قدرت خرید فعلی
salable
قابل خرید معاملهای
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
duopsony
انحصار دو قطبی خرید
off-market purchases
خرید در بیرون از بورس
credit
خرید وفروش اعتباری
call option
خرید به شرط خیار
saleable
قابل خرید معاملهای
crediting
خرید وفروش اعتباری
brokerage
کارمزد خرید سهام
credited
خرید وفروش اعتباری
credits
خرید وفروش اعتباری
stock trading
خرید و فروش سهام
Examine it first before buying.
قبل از خرید امتحانش کن
blanket buying
خرید بصورت عمده
regional purchase
خرید از داخل منطقه پادگانی
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
indenting
سفارش خرید از کشور بیگانه
indents
سفارش خرید از کشور بیگانه
i cannot a to buy that
استطاعت خرید انرا ندارم
package deal
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deals
مقاطعه در بست و خرید یکجا
ship broker
دلال خرید و فروش کشتی
indent
سفارش خرید از کشور بیگانه
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
credit cards
کارت یاورقه خرید نسیه
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
credit card
کارت یاورقه خرید نسیه
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
dealers
کسی که خرید و فروش میکند
dealer
کسی که خرید و فروش میکند
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
impulse buying
خرید بدون برنامه ریزی
oligopsony
انحصار چند جانبه خرید
circulating medium
وسیله انتقال قدرت خرید
bargains
قرارداد معامله خرید ارزان
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
offer to buy something
حاضر به خرید چیزی شدن
preemptor
شریک دارای حق تقدم در خرید
bargain
قرارداد معامله خرید ارزان
acquisition authority
اعتبار خرید کالاو خدمات
burse
مغازه یابازار خرید وفروش
bargaining
قرارداد معامله خرید ارزان
claims
قرارداد رسمی خرید اسب
claiming
قرارداد رسمی خرید اسب
claimed
قرارداد رسمی خرید اسب
contango
هزینههای دیرکرد خرید سهم
claim
قرارداد رسمی خرید اسب
futures market
بازار خرید و فروش سلف
bargained
قرارداد معامله خرید ارزان
cornering the market
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
penny worth
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
in the market for
<idiom>
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
coordinated procurement assigness
شعبه مسئول خرید کلی اماد
available
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com