English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
oversale پیش فروش زیادی
Other Matches
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
supervacaneous زیادی
excess زیادی
surpluses زیادی
intenseness زیادی
overly زیادی
numerousness زیادی
nimiety زیادی
to a large extent تا حد زیادی
wealth زیادی
surplus زیادی
abundance زیادی
profoundly زیادی
greatly به زیادی
superfluous زیادی
redundance زیادی
profuseness زیادی
undue زیادی
greatness زیادی
profoundness زیادی
extra- زیادی
extra زیادی
superfluity زیادی
excesses زیادی
immensity زیادی
muchness زیادی
immenseness زیادی
immoderacy زیادی
unduly زیادی
infiniteness زیادی
enormousness زیادی
hugeness زیادی
inordinacy زیادی
extremeness زیادی
heaviness زیادی
excrescential زیادی
frequentness زیادی
excrescent زیادی
excessiveness زیادی
extras زیادی
intensity زیادی
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
overweight وزن زیادی
for long مدت زیادی
distichiasis مژگان زیادی
outgrowth گوشت زیادی
exorbitance زیادی افراط
extensiveness کثرت زیادی
clog زیادی پرکردن
clogged زیادی پرکردن
clogs زیادی پرکردن
gaudery پیرایههای زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
riffraff زیادی توده
over production محصول زیادی
overblance زیادتی زیادی
increscent زیادی توسعه
hyperacidity زیادی اسید
to a degree تادرجه زیادی
largely تا درجه زیادی
fuzz ball گوشت زیادی
interleaf برگ زیادی
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
excess مقدار زیادی از چیزی
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
quite a number of people عده زیادی از مردم
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
excesses مقدار زیادی از چیزی
growth گوشت زیادی تومور
odd come short زیادی باقی مانده
so خیلی باین زیادی
many of them عده زیادی از انها
long ago مدت زیادی پیش
long a go مدت زیادی پیش
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
it was a مبلغ زیادی بود
exairesis برش اندام زیادی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
over estimation زیادی درنظر گرفتن
growths گوشت زیادی تومور
redun dantly بطور زائدیا زیادی
extras موضوعی که زیادی است
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
extra- موضوعی که زیادی است
extra موضوعی که زیادی است
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
quickly بدون مصرف زمان زیادی
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
polypus گوشت زیادی ساقه دار
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
ladies' man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zeroes کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
lady's man مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
trouty دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
zeros کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
normalization تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
put on one's thinking cap <idiom> زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
pay through the nose <idiom> برای چیزی پول زیادی خرج کردن
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
I cant see much difference in them. فرق زیادی بین آنها نمی بینم
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
hard wheat گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
all-rounder همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
big fill افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
Tourists have stayed away in droves this summer. این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
This dictionary has many examples of how idioms are used . این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
This is plain highway robbery . این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
polygarchy حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
an athlete's body [circulation] can take a lot of punishment. بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointer فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
air mass جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
pointers فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
multifunction صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
automatics توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
VHD نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
iceman یخ فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com