Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 308 (42 milliseconds)
English
Persian
preclude
پیش گیری کردن
precluded
پیش گیری کردن
precludes
پیش گیری کردن
precluding
پیش گیری کردن
prevent
پیش گیری کردن
prevented
پیش گیری کردن
preventing
پیش گیری کردن
prevents
پیش گیری کردن
Search result with all words
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
shoot
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
meter
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meter
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meters
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
measure
اندازه گیری کردن
fuel
تقویت سوخت گیری کردن
fuel
سوخت گیری کردن
fueled
تقویت سوخت گیری کردن
fueled
سوخت گیری کردن
fuelled
تقویت سوخت گیری کردن
fuelled
سوخت گیری کردن
fuelling
تقویت سوخت گیری کردن
fuelling
سوخت گیری کردن
fuels
تقویت سوخت گیری کردن
fuels
سوخت گیری کردن
petrol
بنزین گیری کردن
mate
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mated
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
mates
جفت گیری یاعمل جنسی کردن
zero
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
carp
از روی خرده گیری صحبت کردن
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
aim
قصد داشتن هدف گیری کردن
aimed
قصد داشتن هدف گیری کردن
aims
قصد داشتن هدف گیری کردن
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
target
هدف گیری کردن
targeted
هدف گیری کردن
targeting
هدف گیری کردن
targets
هدف گیری کردن
targetted
هدف گیری کردن
targetting
هدف گیری کردن
secede
کناره گیری کردن
seceded
کناره گیری کردن
secedes
کناره گیری کردن
seceding
کناره گیری کردن
metre
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres
بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metres
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
intercede
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding
میانجی شدن میانه گیری کردن
fuss
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
refuel
سوخت گیری کردن
refueled
سوخت گیری کردن
refueling
سوخت گیری کردن
refuelled
سوخت گیری کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
refuels
سوخت گیری کردن
emend
غلط گیری کردن
emended
غلط گیری کردن
emending
غلط گیری کردن
emends
غلط گیری کردن
dry cleanse
لکه گیری کردن
dry-clean
لکه گیری کردن
dry-cleaned
لکه گیری کردن
dry-cleaning
لکه گیری کردن
dry-cleans
لکه گیری کردن
ensue
پی گیری کردن
ensued
پی گیری کردن
ensues
پی گیری کردن
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
point
هدف گیری کردن
shell
سبوس گیری کردن
shelling
سبوس گیری کردن
shells
سبوس گیری کردن
retire
کناره گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
cavil
خرده گیری کردن
caviled
خرده گیری کردن
caviling
خرده گیری کردن
cavilled
خرده گیری کردن
cavils
خرده گیری کردن
intercept
جلو گیری کردن
intercepted
جلو گیری کردن
intercepting
جلو گیری کردن
intercepts
جلو گیری کردن
ranging
قلق گیری کردن
Other Matches
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
decoppering
مس گیری کردن
follow up
پی گیری کردن
hold aloof
کناره گیری کردن
decarbonate
کاربن گیری کردن
deburr
پلیسه گیری کردن
to split hairs
نکته گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
tup
جفت گیری کردن
desalt
نمک گیری کردن از
fussiness
ایراد گیری کردن
proofreads
غلط گیری کردن
crack down on
<idiom>
سخت گیری کردن
proofread
غلط گیری کردن
decarbonize
کاربن گیری کردن
proofreading
غلط گیری کردن
to seclude oneself
کناره گیری کردن
to take measures
اندازه گیری کردن
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
To remove the stains .
لکه گیری کردن
throw up
کناره گیری کردن از
caulk
بتونه گیری کردن
emendate
غلط گیری کردن
factorize
فاکتور گیری کردن
over refine
زیادنکته گیری کردن
hypercriticize
زیاده خرده گیری کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
to snuff out
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
intercross
تقاطع کردن جفت گیری
dispart
تقسیم شدن هدف گیری کردن
take something into account
<idiom>
بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
take something to heart
<idiom>
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
quantize
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
to correct yhe press
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
outbreed
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
dispart
شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
deoxygenate
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
scorification
کف گیری
recapture
پس گیری
catch
بل گیری
luting
گل گیری
monogyny
یک زن گیری
lutation
گل گیری
skimmed
کف گیری
bias
سو گیری
exorcism
جن گیری
biases
سو گیری
exorcisms
جن گیری
dewatering
اب گیری
retractaion
پس گیری
recaptured
پس گیری
resumption
از سر گیری
skim
کف گیری
recature
پس گیری
recapturing
پس گیری
skims
کف گیری
recaptures
پس گیری
resignations
کناره گیری
modules
اندازه گیری
isolation
کناره گیری
censoriousness
خرده گیری
refuels
سوخت گیری
scratching
کناره گیری
dust removal
گرد گیری
dephosphorization
فسفر گیری
refueling
سوخت گیری
sampling
نمونه گیری
deoxidation
اکسیژن گیری
timming
زمان گیری
scratches
کناره گیری
rigorousness
سخت گیری
module
اندازه گیری
orientation
جهت گیری
laxity
اسان گیری
levied
باج گیری
levying
باج گیری
levy
سرباز گیری
resignation
کناره گیری
monogyny
یک جفت گیری
samplery
نمونه گیری
palsy
زمین گیری
stripping
رنگ گیری
demission
کناره گیری
dimension
اندازه گیری
dimensions
اندازه گیری
levy
باج گیری
refuelled
سوخت گیری
levies
سرباز گیری
levies
باج گیری
levied
سرباز گیری
extraction
عصاره گیری
complementation
متمم گیری
sedimentation
لای گیری
chronicity
دامن گیری
synthesis
نتیجه گیری
levying
سرباز گیری
strikingly
جرقه گیری
syntheses
نتیجه گیری
refuelling
سوخت گیری
threctia
کناره گیری
venality
رشوه گیری
striking
جرقه گیری
stain removed
لکه گیری
ingurgtation
فرا گیری
catch trial
کوشش مچ گیری
originationu
سرچشمه گیری
standardization
معیار گیری
churning
کره گیری
halieutics
ماهی گیری
abdication
کناره گیری
differentiation
مشتق گیری
dialing
شماره گیری
metering
اندازه گیری
listings
لیست گیری
spile
سوراخ گیری
collier
ذغال گیری
luting
درز گیری
dial up
شماره گیری
forming
شکل گیری
listing
لیست گیری
gaging
اندازه گیری
gauging
اندازه گیری
commensurateness
اندازه گیری
derivations
مشتق گیری
moulds
قالب گیری
scorification
تفاله گیری
nagging
خرده گیری
permissiveness
اسان گیری
measure
اندازه گیری
vendettas
انتقام گیری
vendetta
انتقام گیری
moulded
قالب گیری
mould
قالب گیری
cupping
خون گیری
derivation
مشتق گیری
voting
رای گیری
paralysis
زمین گیری
subsumption
نتیجه گیری
molded
قالب گیری
scotomization
نادیده گیری
survey
نمونه گیری
attrition
کناره گیری
cased
قالب گیری
stamping
قالب گیری
surveys
نمونه گیری
sound absorbing
صدا گیری
renunciation
کناره گیری
insuperability
دشوار گیری
surveyed
نمونه گیری
scratched
کناره گیری
scratch
کناره گیری
takeover
تحویل گیری
acceleration lane
خط سرعت گیری
creel
تورماهی گیری
river capture
رود گیری
creels
تورماهی گیری
takeovers
تحویل گیری
molds
قالب گیری
paralytic disability
زمین گیری
crackdowns
سخت گیری
garth
سد یا بندماهی گیری
conscription
سرباز گیری
crackdown
سخت گیری
moulding
قالب گیری
calk
درز گیری
detachments
کناره گیری
ablactation
از شیر گیری
fueling
سوخت گیری
calk
درز گیری
piscatology
فن ماهی گیری
interpolations
درون گیری
invalidism
زمین گیری
extrapolation
قیاس گیری
decalcification
کلسیم گیری
extrapolations
قیاس گیری
sternly
با سخت گیری
bailment
امانت گیری
separatism
کناره گیری
inquiries
خبر گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com