English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
contracts and orders outstanding پیمانها و درخواستهای انجام نشده
Other Matches
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
incomplete انجام نشده پر نشده
unaccomplished انجام نشده
unfulfilled انجام نشده
unredeemed از گرونیامده انجام نشده وفانشده
contractor inspection system سیستم بازرسی پیمانها
contractor quality control سیستم کنترل کیفیت پیمانها
due in suspense file پرونده درخواستهای منتظردریافت معلق
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
unbowed خم نشده
uncharged پر نشده
untested <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> تایید نشده
unchecked <adj.> تایید نشده
unevaluated <adj.> تایید نشده
unexamined <adj.> تایید نشده
uninspected <adj.> تایید نشده
untested <adj.> کنترل نشده
unmitigated کاسته نشده
undyed <adj.> رنگرزی نشده
non switched line خط گزینه نشده
unaudited <adj.> آزمایش نشده
unchecked <adj.> آزمایش نشده
unevaluated <adj.> آزمایش نشده
unexamined <adj.> آزمایش نشده
uninspected <adj.> آزمایش نشده
untested <adj.> آزمایش نشده
unseen مکشوف نشده
unaudited <adj.> کنترل نشده
unchecked <adj.> کنترل نشده
unevaluated <adj.> کنترل نشده
uninspected <adj.> کنترل نشده
unbleached <adj.> سفیدگری نشده
outstanding واریز نشده
unexamined <adj.> تست نشده
uninspected <adj.> تست نشده
untested <adj.> تست نشده
outstandingly پرداخت نشده
unaudited <adj.> بازرسی نشده
unchecked <adj.> بازرسی نشده
unevaluated <adj.> بازرسی نشده
unexamined <adj.> بازرسی نشده
uninspected <adj.> بازرسی نشده
untested <adj.> بازرسی نشده
unaudited <adj.> امتحان نشده
unchecked <adj.> امتحان نشده
unevaluated <adj.> امتحان نشده
outstandingly تصفیه نشده
outstandingly وصول نشده
outstanding وصول نشده
outstanding تصفیه نشده
unevaluated <adj.> بررسی نشده
unexamined <adj.> بررسی نشده
uninspected <adj.> بررسی نشده
untested <adj.> بررسی نشده
unaudited <adj.> تست نشده
unchecked <adj.> تست نشده
unsought کاوش نشده
unevaluated <adj.> تست نشده
outstanding پرداخت نشده
unnormalized هنجار نشده
unspotted ننگین نشده
outstandingly واریز نشده
inexact درست نشده
undefined تعریف نشده
unoccupied اشغال نشده
uncircumcised ختنه نشده
undirected هدایت نشده
undisiplined تربیت نشده
unbowed سر کوب نشده
Before it is too late. While there is stI'll time. تا دیر نشده
unfinished تمام نشده
unbacked رام نشده
unexploded منفجر نشده
unaccommodated فراهم نشده
unexamined <adj.> کنترل نشده
opens واریز نشده
the date was not specified نشده بود
tenantless اشغال نشده
unsocialized اجتماعی نشده
unconnected وصل نشده
undeeded در سندقید نشده
unguarded حساب نشده
unpublished چاپ نشده
unpublished نشر نشده
unquestioned استنتاق نشده
unquestioned بررسی نشده
unquestioned بحث نشده
unguarded حراست نشده
unreconstructed بازسازی نشده
uncoditioned شرط نشده
vacant اشغال نشده
uncoditioned قطعی نشده
unearned کسب نشده
roughdry اطو نشده
unsaved پس انداز نشده
unsaturated اشباع نشده
unsaturate اشباع نشده
undeterred <adj.> منصرف نشده
unlicked لیسیده نشده
uncleared ترخیص نشده
virgins استفاده نشده
virgin استفاده نشده
unsettled تصفیه نشده
unread خوانده نشده
unpremediated تصور نشده
unbroken رام نشده
uncharted اکتشاف نشده
unset ثابت نشده
unshod نعل نشده
uncounted شمرده نشده
wound less زخمی نشده
opened واریز نشده
open واریز نشده
unworn استعمال نشده
unworn کهنه نشده
unwashed شسته نشده
unthickened تغلیظ نشده
unstudied مطالعه نشده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
unsight دیده نشده
unleached سفید نشده
unpolished پرداخت نشده
unexamined <adj.> امتحان نشده
unverified <adj.> ممیزی نشده
inedited چاپ نشده
inedited منتشر نشده
increate افریده نشده
unasked سوال نشده
uncommitted تقبل نشده
in sheets صحافی نشده
in quires صحافی نشده
imperforate منگنه نشده
unabridged کوتاه نشده
unalloyed الیاژ نشده
unchanged عوض نشده
unabridged تلخیص نشده
unverified <adj.> آزمایش نشده
unverified <adj.> کنترل نشده
unverified <adj.> تایید نشده
unverified <adj.> بررسی نشده
unverified <adj.> تست نشده
unverified <adj.> بازرسی نشده
unverified <adj.> امتحان نشده
uncontrolled مهار نشده
uncontrolled کنترل نشده
unadulterated مخلوط نشده
undisturbed مختل نشده
unfulfilled اجرا نشده
unsung سروده نشده
unsung ستایش نشده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com