English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
hosghead پیمانه مایعات
Other Matches
hydro kinetic وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
bushel پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushels پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
succussion لرزش مایعات
emissions دفع مایعات
emission دفع مایعات
viscosity چسبندگی مایعات
equilibrium حد تعادل مایعات
runlet واحدگنجایش مایعات قدیمی
rundlet واحدگنجایش مایعات قدیمی
wet tank تانکر حمل مایعات
buttery [انبار غذا و مایعات]
aeration هوا دادن به مایعات
hydrokinetics علم جنبش مایعات
hydrostatics علم تعادل مایعات
hydraulics هیدرولیک مکانیک مایعات
agitator اسباب بهم زدن مایعات
pneumercator شاغول سنجش ارتفاع مایعات
wet cooper سازنده چلیک برای مایعات
agitators اسباب بهم زدن مایعات
phosphate esters مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
hydrometer الت سنجش وزن ویژه مایعات
hydrometallurgy استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
fluid ounces واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
turbulator اسباب مخصوص بهم زدن مایعات
fluid ounce واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
liquid measure مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
fluor مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
aerostatics مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
adsorption انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
short measure full measure پیمانه کم
scoop پیمانه
modulo به پیمانه
measuring glass پیمانه
gauge=gage پیمانه
measure پیمانه
scoops پیمانه
scooping پیمانه
scooped پیمانه
mod به پیمانه
modulo پیمانه n
module پیمانه
gauged پیمانه
modules پیمانه
mete پیمانه
gauge پیمانه
gauges پیمانه
mods به پیمانه
modulus پیمانه
back pressure valve سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
load module پیمانه بارشو
modulo n check مقابله به پیمانه
short measure full measure پیمانه تمام
modularization پیمانه بندی
measure of capacity پیمانه فرفیت
modulo n counter شمارنده به پیمانه
modulo two sum مجموع به پیمانه دو
module اتاقک پیمانه
cannikin پیمانه کوچک
yardsticks مقیاس پیمانه
canikin پیمانه کوچک
kilderkin پیمانه ابجو
gauge پیمانه کردن
gauged پیمانه کردن
gauges پیمانه کردن
modules اتاقک پیمانه
commensurableness هم پیمانه بودن
decaliter پیمانه ده لیتری
decalitre پیمانه ده لیطری
dosing pump پمپ پیمانه
dry measure پیمانه خشکبار
yardstick مقیاس پیمانه
gage=gauge پیمانه اندازه
viscosity valve شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
measure پیمانه کردن سنجیدن
graduates پیمانه درجه دار
graduating پیمانه درجه دار
metrologist سنگ و پیمانه شناس
graduate پیمانه درجه دار
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
chauldron پیمانه زغال برابر1296 لیتر
it is quite another story now ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
hutch نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
gaduate لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
hutches نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
pottle پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
measure پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com