English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English Persian
forswore پیمان شکنی کرد
Search result with all words
treason پیمان شکنی
forswear پیمان شکنی یانقض
forswearing پیمان شکنی یانقض
forswears پیمان شکنی یانقض
violation پیمان شکنی
abjuration پیمان شکنی
abjuratory پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
perfidiously ازروی پیمان شکنی
perfidiousness پیمان شکنی
perfidy پیمان شکنی
perjurious ناشی از پیمان شکنی
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
to forswear oneself پیمان شکنی کردن
to perjure oneself پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
Other Matches
abjuration عهد شکنی سوگند شکنی
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
iconoclasm بت شکنی
icon oclasm بت شکنی
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
icon oclasm شمایل شکنی
crushing سنگ شکنی
breaches قانون شکنی
breached قانون شکنی
offense قانون شکنی
breach قانون شکنی
disobligingness دل شکنی بیمروتی
iconoclasm شمایل شکنی
break a record رکورد شکنی
cop-outs قول شکنی
cop-out عهد شکنی
cop-out قول شکنی
deblocking کنده شکنی
to break a law قانون شکنی
cop-outs عهد شکنی
deblocking بلاک شکنی
offenses قانون شکنی- بزه
offence قانون شکنی- بزه
To break the law (rules , regulations). قانون شکنی کردن
selfhumbling فروتنی خود شکنی
to perjure oneself سوگند شکنی کردن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
sprees میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
spree میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
iconoclastic مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
osteoclasis استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
agreements پیمان
agreement پیمان
pacts پیمان
acted پیمان
oath پیمان
oaths پیمان
ally هم پیمان
pact پیمان
act پیمان
allegiant هم پیمان
troth پیمان
compaction پیمان
convenant پیمان
obstriction پیمان
lague پیمان
in league هم پیمان
allying هم پیمان
treaties پیمان
treaty پیمان
deed of covenant پیمان
vows پیمان
allied هم پیمان
contract پیمان
vow پیمان
testaments پیمان
testament پیمان
avow پیمان
avowing پیمان
vowed پیمان
promise پیمان
promises پیمان
covenants پیمان
vowing پیمان
avows پیمان
compacts پیمان
handing پیمان
federating هم پیمان
covenant پیمان
league پیمان
compact پیمان
leagues پیمان
confederate هم پیمان
confederates هم پیمان
federates هم پیمان
federated هم پیمان
federate هم پیمان
compacting پیمان
compacted پیمان
hand پیمان
to give ones faith پیمان دادن
renewal of the convention تجدید پیمان
handfast پیمان عروسی
compacts پیمان معاهده
violaor پیمان شکن
warlock پیمان شکن
reneger پیمان شکن
dunkrik treaty پیمان دونکرک
contract کنترات پیمان .
compacted پیمان معاهده
compact پیمان معاهده
contract : پیمان بستن
nonaligned ناهم پیمان
to pawn one's word پیمان بستن
locarno treaty پیمان لوکارنو
contractors پیمان کار
purchase notice agreements پیمان خرید
compacting پیمان معاهده
offensive alliance پیمان تهاجمی
tripartite pact پیمان سه جانبه
peace pact پیمان صلح
perfidious پیمان شکن
perjured پیمان شکن
concord یکجوری پیمان
abjurer or abjuror پیمان شکن
contractor پیمان کار
conspire هم پیمان شدن
conspired هم پیمان شدن
conspires هم پیمان شدن
conspiring هم پیمان شدن
allied کشورهای هم پیمان
faiths دین پیمان
covenants پیمان بستن
accords مصالحه پیمان
accord مصالحه پیمان
affiance پیمان ازدواج
written contract پیمان نامه
accorded مصالحه پیمان
warsaw treaty پیمان ورشو
faith دین پیمان
covenant پیمان بستن
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
to pledge one's word قول یا پیمان دادن
to keep to one's word درست پیمان بودن
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
to stand in with any one با کسی هم پیمان بودن
alliance پیمان بین دول
capitulates پیمان تسلیم بستن
capitulated پیمان تسلیم بستن
treaty قرارداد پیمان نظامی
capitulate پیمان تسلیم بستن
alliances پیمان بین دول
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
contractor plant کارخانه پیمان کار
contracting officer افسر متصدی پیمان
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
cento سازمان پیمان مرکزی
casus fofderis هدف انعقاد پیمان
casus fofderis سبب انعقاد پیمان
brian kellogg پیمان بریان کلوگ
treaties قرارداد پیمان نظامی
locarno treaty پیمان منعقدبین المان
nato forces نیروهای پیمان ناتو
convention پیمان نامه انجمن
quadruple pact پیمان چهار جانبه
pact معاهده پیمان بستن
promise of marriage قول یا پیمان عروسی
pacts معاهده پیمان بستن
confederacies ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy ایالات هم پیمان هم پیمانی
pacific security pact پیمان امنیت پاسفیک
capitulating پیمان تسلیم بستن
pact of non aggression پیمان عدم تجاوز
conventions پیمان نامه انجمن
stipulating پیمان بستن تصریح کردن
treaties قرار داد پیمان نامه
to vow عهد کردن [پیمان دادن]
leagues هم پیمان شدن گروه ورزشی
stipulates پیمان بستن تصریح کردن
accord پیمان غیررسمی بین المللی
treaty قرار داد پیمان نامه
accorded پیمان غیررسمی بین المللی
league هم پیمان شدن گروه ورزشی
accords پیمان غیررسمی بین المللی
to strike hands دست پیمان بهم دادن
north atlantic treaty organization (nato سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
to forfeit ones word پیمان پکستن بدقول درامدن
promise قول دادن پیمان بستن
promises قول دادن پیمان بستن
to plight oneself to a person پیمان نامزدی با کسی بستن
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
stipulate پیمان بستن تصریح کردن
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
hagiographa بخش سوم کتاب پیمان کهن
to perform one's oromise پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
NATO مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
handfast دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
marriage ازدواج پیمان ازدواج
marriages ازدواج پیمان ازدواج
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com