Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
Search result with all words
to perjure oneself
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
Other Matches
perfidy
پیمان شکنی
violation
پیمان شکنی
perfidiousness
پیمان شکنی
abjuration
پیمان شکنی
treason
پیمان شکنی
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
forswears
پیمان شکنی یانقض
forswearing
پیمان شکنی یانقض
forswear
پیمان شکنی یانقض
forswore
پیمان شکنی کرد
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
abjuration
عهد شکنی سوگند شکنی
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
to perjure oneself
سوگند شکنی کردن
To break the law (rules , regulations).
قانون شکنی کردن
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
osteoclasis
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
to vow
عهد کردن
[پیمان دادن]
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
icon oclasm
بت شکنی
iconoclasm
بت شکنی
cop-outs
عهد شکنی
breached
قانون شکنی
to break a law
قانون شکنی
breaches
قانون شکنی
deblocking
بلاک شکنی
breach
قانون شکنی
cop-out
قول شکنی
cop-out
عهد شکنی
cop-outs
قول شکنی
break a record
رکورد شکنی
deblocking
کنده شکنی
disobligingness
دل شکنی بیمروتی
iconoclasm
شمایل شکنی
crushing
سنگ شکنی
offense
قانون شکنی
icon oclasm
شمایل شکنی
offenses
قانون شکنی- بزه
selfhumbling
فروتنی خود شکنی
offence
قانون شکنی- بزه
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
sprees
میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
spree
میخوارگی ولگردی و قانونی شکنی
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
federates
هم پیمان
federated
هم پیمان
convenant
پیمان
federating
هم پیمان
vow
پیمان
federate
هم پیمان
testaments
پیمان
testament
پیمان
covenant
پیمان
act
پیمان
covenants
پیمان
vows
پیمان
allied
هم پیمان
vowing
پیمان
vowed
پیمان
contract
پیمان
promises
پیمان
allying
هم پیمان
ally
هم پیمان
oaths
پیمان
oath
پیمان
compacts
پیمان
compacting
پیمان
promise
پیمان
compacted
پیمان
compact
پیمان
in league
هم پیمان
acted
پیمان
treaties
پیمان
treaty
پیمان
compaction
پیمان
obstriction
پیمان
confederate
هم پیمان
pact
پیمان
confederates
هم پیمان
allegiant
هم پیمان
agreement
پیمان
agreements
پیمان
deed of covenant
پیمان
pacts
پیمان
troth
پیمان
lague
پیمان
hand
پیمان
handing
پیمان
avowing
پیمان
avows
پیمان
avow
پیمان
leagues
پیمان
league
پیمان
faiths
دین پیمان
locarno treaty
پیمان لوکارنو
purchase notice agreements
پیمان خرید
to give ones faith
پیمان دادن
affiance
پیمان ازدواج
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
allied
کشورهای هم پیمان
abjurer or abjuror
پیمان شکن
compacting
پیمان معاهده
to pawn one's word
پیمان بستن
concord
یکجوری پیمان
contractor
پیمان کار
perfidious
پیمان شکن
handfast
پیمان عروسی
offensive alliance
پیمان تهاجمی
compact
پیمان معاهده
compacted
پیمان معاهده
tripartite pact
پیمان سه جانبه
compacts
پیمان معاهده
peace pact
پیمان صلح
nonaligned
ناهم پیمان
faith
دین پیمان
written contract
پیمان نامه
accorded
مصالحه پیمان
renewal of the convention
تجدید پیمان
accord
مصالحه پیمان
covenants
پیمان بستن
violaor
پیمان شکن
conspiring
هم پیمان شدن
conspires
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
perjured
پیمان شکن
warsaw treaty
پیمان ورشو
reneger
پیمان شکن
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
warlock
پیمان شکن
accords
مصالحه پیمان
conspire
هم پیمان شدن
covenant
پیمان بستن
contractors
پیمان کار
capitulate
پیمان تسلیم بستن
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
pacts
معاهده پیمان بستن
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
conventions
پیمان نامه انجمن
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
convention
پیمان نامه انجمن
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
pact
معاهده پیمان بستن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
cento
سازمان پیمان مرکزی
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
to keep to one's word
درست پیمان بودن
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
treaties
قرارداد پیمان نظامی
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
capitulating
پیمان تسلیم بستن
capitulates
پیمان تسلیم بستن
contracting officer
افسر متصدی پیمان
treaty
قرارداد پیمان نظامی
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
alliances
پیمان بین دول
alliance
پیمان بین دول
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
contractor plant
کارخانه پیمان کار
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
accord
پیمان غیررسمی بین المللی
to strike hands
دست پیمان بهم دادن
leagues
هم پیمان شدن گروه ورزشی
promises
قول دادن پیمان بستن
in treaty
مشغول مذاکره و عقد پیمان
promise
قول دادن پیمان بستن
they are sworn frends
با هم پیمان دوستی بسته اند
to plight oneself to a person
پیمان نامزدی با کسی بستن
accorded
پیمان غیررسمی بین المللی
to forfeit ones word
پیمان پکستن بدقول درامدن
treaty
قرار داد پیمان نامه
treaties
قرار داد پیمان نامه
accords
پیمان غیررسمی بین المللی
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hagiographa
بخش سوم کتاب پیمان کهن
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com