English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
warsaw treaty پیمان ورشو
Search result with all words
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
Other Matches
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
nickel ورشو
german silver ورشو
nickel silver ورشو
nickels ورشو
chrome اب ورشو
surcingle تنگ ورشو
Warsaw شهر ورشو پایتخت لهستان
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
lague پیمان
leagues پیمان
in league هم پیمان
confederate هم پیمان
league پیمان
federating هم پیمان
avowing پیمان
avows پیمان
obstriction پیمان
avow پیمان
allied هم پیمان
federated هم پیمان
federates هم پیمان
confederates هم پیمان
agreements پیمان
convenant پیمان
compaction پیمان
treaties پیمان
allegiant هم پیمان
treaty پیمان
agreement پیمان
act پیمان
acted پیمان
oath پیمان
oaths پیمان
ally هم پیمان
allying هم پیمان
pact پیمان
deed of covenant پیمان
pacts پیمان
handing پیمان
compact پیمان
compacted پیمان
compacting پیمان
compacts پیمان
vow پیمان
contract پیمان
testament پیمان
hand پیمان
covenant پیمان
covenants پیمان
vowed پیمان
testaments پیمان
troth پیمان
promise پیمان
promises پیمان
federate هم پیمان
vows پیمان
vowing پیمان
reneger پیمان شکن
tripartite pact پیمان سه جانبه
perfidy پیمان شکنی
abjuration پیمان شکنی
affiance پیمان ازدواج
to pawn one's word پیمان بستن
abjurer or abjuror پیمان شکن
to give ones faith پیمان دادن
purchase notice agreements پیمان خرید
locarno treaty پیمان لوکارنو
renewal of the convention تجدید پیمان
nonaligned ناهم پیمان
written contract پیمان نامه
offensive alliance پیمان تهاجمی
violaor پیمان شکن
handfast پیمان عروسی
peace pact پیمان صلح
perfidiousness پیمان شکنی
warlock پیمان شکن
covenant پیمان بستن
compacts پیمان معاهده
contractor پیمان کار
contractors پیمان کار
perfidious پیمان شکن
contract : پیمان بستن
treason پیمان شکنی
faiths دین پیمان
violation پیمان شکنی
faith دین پیمان
conspire هم پیمان شدن
conspiring هم پیمان شدن
conspired هم پیمان شدن
compacting پیمان معاهده
concord یکجوری پیمان
accord مصالحه پیمان
accorded مصالحه پیمان
accords مصالحه پیمان
dunkrik treaty پیمان دونکرک
allied کشورهای هم پیمان
covenants پیمان بستن
conspires هم پیمان شدن
compacted پیمان معاهده
perjured پیمان شکن
contract کنترات پیمان .
compact پیمان معاهده
quadruple pact پیمان چهار جانبه
perjurious ناشی از پیمان شکنی
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
promise of marriage قول یا پیمان عروسی
to stand in with any one با کسی هم پیمان بودن
capitulate پیمان تسلیم بستن
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
to forswear oneself پیمان شکنی کردن
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
forswear پیمان شکنی یانقض
forswearing پیمان شکنی یانقض
forswears پیمان شکنی یانقض
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
to pledge one's word قول یا پیمان دادن
alliance پیمان بین دول
to keep to one's word درست پیمان بودن
alliances پیمان بین دول
forswore پیمان شکنی کرد
capitulated پیمان تسلیم بستن
pacts معاهده پیمان بستن
casus fofderis هدف انعقاد پیمان
nato forces نیروهای پیمان ناتو
locarno treaty پیمان منعقدبین المان
casus fofderis سبب انعقاد پیمان
pact معاهده پیمان بستن
brian kellogg پیمان بریان کلوگ
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
conventions پیمان نامه انجمن
convention پیمان نامه انجمن
treaties قرارداد پیمان نظامی
pacific security pact پیمان امنیت پاسفیک
treaty قرارداد پیمان نظامی
capitulates پیمان تسلیم بستن
pact of non aggression پیمان عدم تجاوز
perfidiously ازروی پیمان شکنی
confederacy ایالات هم پیمان هم پیمانی
contracting officer افسر متصدی پیمان
contractor plant کارخانه پیمان کار
cento سازمان پیمان مرکزی
confederacies ایالات هم پیمان هم پیمانی
capitulating پیمان تسلیم بستن
accords پیمان غیررسمی بین المللی
treaties قرار داد پیمان نامه
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
promise قول دادن پیمان بستن
to forfeit ones word پیمان پکستن بدقول درامدن
north atlantic treaty organization (nato سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
stipulating پیمان بستن تصریح کردن
stipulates پیمان بستن تصریح کردن
accord پیمان غیررسمی بین المللی
stipulate پیمان بستن تصریح کردن
league هم پیمان شدن گروه ورزشی
to strike hands دست پیمان بهم دادن
accorded پیمان غیررسمی بین المللی
treaty قرار داد پیمان نامه
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
leagues هم پیمان شدن گروه ورزشی
to plight oneself to a person پیمان نامزدی با کسی بستن
promises قول دادن پیمان بستن
to vow عهد کردن [پیمان دادن]
abjuratory پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
hagiographa بخش سوم کتاب پیمان کهن
to perform one's oromise پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
handfast دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
to perjure oneself پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
marriages ازدواج پیمان ازدواج
marriage ازدواج پیمان ازدواج
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com