English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (8 milliseconds)
English Persian
induration پینه خوردگی
inurement پینه خوردگی
Search result with all words
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
Other Matches
hair crack شکاف خوردگی ترک خوردگی
callus پینه
bunion پینه پا
calluses پینه
bunny rabbits پینه
bunny rabbit پینه
bunny پینه
bunions پینه پا
bunnies پینه
patchery پینه دوزی
patched پینه دار
callous پینه خورده
callous پینه زدن
callose پینه دار
engrained پینه خورده
to p up پینه کردن
lady bug پینه دوز
lady clock پینه دوز
ladybeetle پینه دوز
ladybug پینه دوز
ladybugs پینه دوز
cobblers پینه دوز
cobbler پینه دوز
revamped وصله پینه کردن
revamp وصله پینه کردن
revamping وصله پینه کردن
revamps وصله پینه کردن
inure or en پینه خورده کردن
soutar کفاش پینه دوز
indurate پینه خورده کردن
sitfast پینه در پشت اسب
souter کفاش پینه دوز
mending وصله پینه شدنی
callus پینه استخوانی گیاه
sclerous متصلب پینه خورده
calluses پینه استخوانی گیاه
seared conscience وجدان پینه خورده
cobbles سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobble سنگ فرش کردن پینه دوزی
callosity سخت شدن یا پینه کردن پوست
hard handed دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
abrasions خوردگی
corrosion خوردگی
chafe خوردگی
chafes خوردگی
chafing خوردگی
corrsion خوردگی
wear خوردگی
erosion خوردگی
erosion-corrosion خوردگی
abrasion خوردگی
wears خوردگی
crossing out قلم خوردگی
ruga تاب خوردگی
torsion پیچ خوردگی
surface corrosion خوردگی سطحی
rancidity باد خوردگی
queasiness بهم خوردگی
pliature چین خوردگی
corrosive action اثر خوردگی
electrochemical corrosion خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion خوردگی الکترولیتی
rugosity چروک خوردگی
screws پیچ خوردگی
kink پیچ خوردگی
muss بهم خوردگی
intercrystalline corrosion خوردگی کریستالی
indisposedness بهم خوردگی
graphitic corrosion خوردگی گرافیتی
galvanic corrosion خوردگی گالوانیکی
folium چین خوردگی
screw پیچ خوردگی
erosion corrosion خوردگی- فرسودگی
vermiculation کرم خوردگی
wrinkles چین خوردگی
folding چین خوردگی
turmoil بهم خوردگی
twists پیچ خوردگی
twisting پیچ خوردگی
wrinkle چین خوردگی
twist پیچ خوردگی
fraction ترک خوردگی
fractions ترک خوردگی
wrinkling چین خوردگی
disbandment برهم خوردگی
shrinkage چروک خوردگی
cracking ترک خوردگی
collission بهم خوردگی
fissuration ترک خوردگی
backfall زمین خوردگی
uneasiness بهم خوردگی
cancellation قلم خوردگی
ricks پیچ خوردگی
ricking پیچ خوردگی
ricked پیچ خوردگی
rick پیچ خوردگی
deceptions حیله فریب خوردگی
trainsick دچاربهم خوردگی حال
stress corrosion خوردگی در اثر تنش
folded چین خوردگی زمین
turn one's stomach <idiom> باعث حال به هم خوردگی
deception حیله فریب خوردگی
fold چین خوردگی زمین
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
worm hole جای کرم خوردگی
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
folding test ازمایش چین خوردگی
revolts بهم خوردگی انقلاب
disorderliness اختلال بهم خوردگی
indispositions بهم خوردگی مزاج
corrosion pit فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
caries کرم خوردگی دندان
bending over test ازمایش چین خوردگی
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
indisposition بهم خوردگی مزاج
revolt بهم خوردگی انقلاب
hot crack ترک خوردگی گرم
folds چین خوردگی زمین
cavity کرم خوردگی دندان
turn پیچ خوردگی قرقره
turns پیچ خوردگی قرقره
amusements فریب خوردگی پذیرایی
amusement فریب خوردگی پذیرایی
cavities کرم خوردگی دندان
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
wear فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _ برهم زنی بهم خوردگی
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
wears فرسایش خوردگی جنگ افزارها
cross folding test ازمایش چین خوردگی عرضی
he is rather i. than sick بهم خوردگی یاساکت دارد
corrosion زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
carsick مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
seasick مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
varus پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
oxygen tents چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
windage پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
airsick مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
passivating پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com