English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
rollpin پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
Other Matches
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
in flagrante delicto شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
reed valve شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
bed plate پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
apostrophes که درموارد زیر بکار میرود
apostrophe که درموارد زیر بکار میرود
baseplate پایه فولادی پیش ساخته چدنی که به عنوان فونداسیون برای یک موتور به کار می رود
lampron چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
studs زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lakh سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
bay leaf برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bathometer دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
blacktop موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
fucus رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
crosse چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
wisha برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
fixed pivot محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
hypodermic syringe کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
baseboard چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
balbriggan یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aniseed تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
propety man متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
flag stones تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
property master متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
aquaplane قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
windlass ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
windlasses ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
serinette ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
laniard طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
thyratron پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
stop bath ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
bow compass نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kelvin tube لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mashy نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
bock یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
calliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
gluteus یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
hundreds and thousands یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
caliper نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
distemper ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrators منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
leno یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vibrator منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
nitrobenzene ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hyphens برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
opalite ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
z 0 یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
pitot pressure فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
fet Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
streaming tape drive دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
aluminum wool رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
urban bundle بقچه شهری [این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
clevis pin پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
wrist pin پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
joint لولا
tailed دم یک لولا
Hinduism لولا
pivots لولا
tail دم یک لولا
pivoted لولا
pivot لولا
tails دم یک لولا
pinned لولا
pinning لولا
hinge لولا
pin لولا
linkage point لولا
hinges لولا
hinge لولا زدن
split pin میله لولا
split pen میله لولا
band نوار لولا
unhinges از لولا در اوردن
articulation مفصل لولا
pintle center نقطه لولا
garnetiferous لولا دار
pintle میله لولا
unhinging از لولا در اوردن
gimmal مفصل لولا
hinges لولا زدن
unhinge از لولا در اوردن
butt لولا فرنگی
butted لولا فرنگی
butts لولا فرنگی
bands نوار لولا
hinge لولا چرخش لولایی
hinges لولا چرخش لولایی
polyptych تصویر یا پنجره یا در لولا دارتاشو
steel dam سد فولادی
garnets حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
garnet حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
steel framed structured ساختمان فولادی
armature میله فولادی
steel industries صنایع فولادی
steel framed structured سازه فولادی
steel pipe لوله فولادی
steel cap کلاه فولادی
flexible steel wire rope طناب فولادی خم شو
steel bands نوار فولادی
cogged ingot شمشه فولادی
steelblue <adj.> <noun> آبی فولادی
cogged ingot شمش فولادی
gratings شبکه فولادی
grating شبکه فولادی
steel jacket پوشش فولادی
steeliness خاصیت فولادی
steel square گونیای فولادی
steel sheet piling سپرکوبی فولادی
steel sheet ورق فولادی
steel band نوار فولادی
steel wire rope طناب فولادی
steel facing membrane پرده فولادی
steel construction ساختمان فولادی
steel wire سیم فولادی
steel chimmey دودکش فولادی
organized متشکل
formant متشکل
clamshell کاناپه خلبان که از جلو یاعقب لولا شده
joint جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
reinforced concrete construction ساختمان بتن فولادی
high carbon steel فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
building steel lathing بافت ساختمان فولادی
reinforced concrete carcase اسکلت بتن فولادی
reinforced concrete pipe لوله بتن فولادی
tubular steel scaffold داربست لولهای فولادی
gusset صفحه فولادی اتصال
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
flexible mild steel wire rope طناب فولادی نرم
gussets صفحه فولادی اتصال
rolled steel joist تیرچه فولادی نوردشده
steel blue رنگ ابی فولادی
pile planking دیوار سپر فولادی
organises متشکل کردن
unaligned غیر متشکل
endarch متشکل در خارج
organising متشکل کردن
organize متشکل کردن
organizing متشکل کردن
organizes متشکل کردن
pin joint اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com