Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (9 milliseconds)
English
Persian
continuity of a function
پیوستگی تابعی
[ریاضی]
Other Matches
functional
تابعی
functional relationship
رابطه تابعی
functional relation
رابطه تابعی
function table
جدول تابعی
interconnection
به هم پیوستگی
coalescence
به هم پیوستگی
continuity
پیوستگی
joinder
پیوستگی
coherence
به هم پیوستگی
cohesiveness
به هم پیوستگی
steadiness
پیوستگی
steadviness
پیوستگی
alliances
پیوستگی
alliance
پیوستگی
incontinuity
نا پیوستگی
consolidation
به هم پیوستگی
concomitance
پیوستگی
concrescence
پیوستگی
conjugation
پیوستگی
conjunctions
پیوستگی
conjunction
پیوستگی
affiliations
پیوستگی
affiliation
پیوستگی
cohesion
به هم پیوستگی
cohesion
پیوستگی
incessancy
پیوستگی
symphysis
پیوستگی
affinity
پیوستگی
association
پیوستگی
unity
پیوستگی
associations
پیوستگی
unions
پیوستگی
union
پیوستگی
coalitions
پیوستگی
coalition
پیوستگی
attachment
پیوستگی
affinities
پیوستگی
functional programming
برنامه نویسی تابعی
functional
تابعی وفیفه مندی
functional analysis
آنالیز تابعی
[ریاضی]
program function key
کلید تابعی ای برنامه
modulo arithmetic
ریاضی تابعی در پایه N
bond stress
تنش پیوستگی
linkages
بهم پیوستگی
linkages
به هم پیوستگی پیوندی
accretion
بهم پیوستگی
continuity equation
رابط پیوستگی
continuity equation
معادله پیوستگی
bond
پیوستگی ضمانت
continuity of flow
پیوستگی جریان
inosculation
بهم پیوستگی
coneatenation
بهم پیوستگی
continuity theory
نظریه پیوستگی
linkage
به هم پیوستگی پیوندی
linkage
بهم پیوستگی
zygosis
ترکیب پیوستگی
interosculation
بهم پیوستگی
juncture
پیوستگی مفصل
magnetic linkage
پیوستگی مغناطیسی
continuous time
با پیوستگی زمانی
connection
پیوستگی اتصال
syndesis
بهم پیوستگی
connexions
پیوستگی اتصال
connecting branch
اتصال یا پیوستگی
contiguous
پیوستگی دوام
incorporation
پیوستگی تلفیق
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
modularity
تشکیل شده از بخشهای تابعی
clanship
پیوستگی بخانواده خود
solidarity
بهم پیوستگی
[اتحاد]
adhesion
کشش سطحی پیوستگی
electron attachment
پیوستگی یا وابستگی الکترون
discontinuities
عدم پیوستگی انفصال
discontinuity
عدم پیوستگی انفصال
disable
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disables
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
disabling
مانع عملیات وسیله یا تابعی شدن
placentation
پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
syndactylism
پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
solidarity
بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
reunion
بهم پیوستگی تجدید دیدار
reunions
بهم پیوستگی تجدید دیدار
adders
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
modularization
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
pf key
key Function Program کلید تابعی ای برنامه
adder
وسیله یا تابعی که شامل نتیجه دو یا چند ورودی
fusionist
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
adhesion
اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
clannish
دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
polyene
ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
integration
یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
juncture
بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
preprogrammed
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
logical
تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
diagnostic
تابعی در برنامه برای کمک به یافتن خطاها در سیستم کامپیوتری
non operable instruction
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
box
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
boxes
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
static
زیر تابعی که از هیچ متغیری جدا از آدرس ها عمودند استفاده نمیکند
devices
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
subroutine
زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
logic
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opens
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
edited
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edit
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
opened
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
acknowledged mail
تابعی که به فرستنده اعلام میکند پیام پستی الکترونیکی خوانده شده است
daisy chain
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
erasers
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
eraser
در یک برنامه گرافیک تابعی که به فضاهای تصویر اجازه پاک شدن میدهد و یا اینکه با رنگ شب صفحه یکسان شود
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
goto
دستور برنامه نویسی که جهش به نقط ه یا تابعی دیگر در برنامه دارد
diagnostics
تابعی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکندخطاهای کد برنامه را بیابد
edit
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
edited
کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
faults
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault
تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
helps
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
continuity light
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
best fit
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
IBM
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای تابعی است و در سمت چپ کلیدهای اصلی قرار دارد و نوشته عددی جداگانه ندارد
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
pretensioning
پیش تنیدگی ناشی از پیوستگی بتن با میل- گردهائی که قبل از بتن ریزی تحت کشش قرار نگرفته اند
xt
صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
function key
کلید عملیاتی کلید تابعی
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com