English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
syndactylism پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
Other Matches
palmatifid دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
solder وسیله التیام واتصال
soldered وسیله التیام واتصال
soldering وسیله التیام واتصال
solders وسیله التیام واتصال
each other بیکدیگر
corresponsive مربوط بیکدیگر
interdependent متکی یاموکول بیکدیگر
interdepend بیکدیگر متکی بودن
To go for each other. بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
they are sworn frends بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
hyphen برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
incontinuity نا پیوستگی
incessancy پیوستگی
coalescence به هم پیوستگی
consolidation به هم پیوستگی
cohesiveness به هم پیوستگی
alliance پیوستگی
alliances پیوستگی
interconnection به هم پیوستگی
joinder پیوستگی
steadiness پیوستگی
coherence به هم پیوستگی
steadviness پیوستگی
continuity پیوستگی
symphysis پیوستگی
concomitance پیوستگی
concrescence پیوستگی
coalitions پیوستگی
coalition پیوستگی
cohesion پیوستگی
cohesion به هم پیوستگی
affiliation پیوستگی
affiliations پیوستگی
attachment پیوستگی
union پیوستگی
unity پیوستگی
conjugation پیوستگی
conjunctions پیوستگی
affinity پیوستگی
affinities پیوستگی
associations پیوستگی
association پیوستگی
conjunction پیوستگی
unions پیوستگی
continuous time با پیوستگی زمانی
bond پیوستگی ضمانت
linkage بهم پیوستگی
linkages بهم پیوستگی
inosculation بهم پیوستگی
linkages به هم پیوستگی پیوندی
bond stress تنش پیوستگی
interosculation بهم پیوستگی
continuity theory نظریه پیوستگی
connection پیوستگی اتصال
connexions پیوستگی اتصال
incorporation پیوستگی تلفیق
linkage به هم پیوستگی پیوندی
accretion بهم پیوستگی
coneatenation بهم پیوستگی
connecting branch اتصال یا پیوستگی
zygosis ترکیب پیوستگی
continuity equation معادله پیوستگی
contiguous پیوستگی دوام
syndesis بهم پیوستگی
juncture پیوستگی مفصل
magnetic linkage پیوستگی مغناطیسی
continuity equation رابط پیوستگی
continuity of flow پیوستگی جریان
continuity of a function پیوستگی تابعی [ریاضی]
clanship پیوستگی بخانواده خود
discontinuity عدم پیوستگی انفصال
solidarity بهم پیوستگی [اتحاد]
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
discontinuities عدم پیوستگی انفصال
adhesion کشش سطحی پیوستگی
talons پنجه
digitation پنجه
adactylous بی پنجه
digitigrade پنجه رو
cross arm پنجه
talon پنجه
fork پنجه
forking پنجه
toe پنجه
toes پنجه
claw پنجه
clawed پنجه
clawing پنجه
claws پنجه
paw پنجه
pawed پنجه
downstream toe پنجه سد
fistula پنجه
griff پنجه
pitchforks پنجه
pitchfork پنجه
paws پنجه
pawing پنجه
fives پنجه
placentation پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
solidarity بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
reunion بهم پیوستگی تجدید دیدار
reunions بهم پیوستگی تجدید دیدار
toe cap پنجه کفش
toeless بدون پنجه
intoed پنجه بتو
intoed پنجه برگشته
paw پنجه زدن
pawed پنجه زدن
pawing پنجه زدن
paws پنجه زدن
tiptoe نوک پنجه
tiptoed نوک پنجه
hellweed پنجه کلاغ
kick up زدن پنجه
leptodactyl باریک پنجه
pentadactylic پنجه دار
sowbread پنجه مریم
swine bread پنجه مریم
pedatifid پنجه وار
pentadactylous پنجه دار
cyclamen پنجه مریم
palmate شبیه پنجه
lycopodium پنجه گرگی
lycopod پنجه گرگی
the mailed fist زور سر پنجه
lobster claw پنجه خرچنگی
heel and toe با پنجه و پاشنه
cyclamens پنجه مریم
toe با پنجه پا راندن
branch pipe پنجه اگزوز
knuckle-dusters پنجه بوکس
knuckle duster پنجه بوکس
cat's paws پنجه گربه
cat's paw پنجه گربه
fissidactyl پنجه شکافته
fissiped پنجه شکافته
hand post پنجه راهنما
wild bryony پنجه کلاغ
tiptoeing نوک پنجه
brass knuckles پنجه بوکس
toe با پنجه پا زدن
tiptoes نوک پنجه
knuckle-duster پنجه بوکس
clannish دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
fusionist هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
adhesion اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
pigeon toed دارای پنجه برگشته
square toed دارای پنجه مربع
pouncing درحال حمله با پنجه
pounces درحال حمله با پنجه
pounced درحال حمله با پنجه
brass knuckles پنجه مشت زنی
toeplate نعل پنجه کفش
pounce درحال حمله با پنجه
winnowwing fan جام پنجه شانه
pedate پنجه دار شبیه پا
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
ground fir پنجه گرگ سلاژین
forepaw پنجه دست حیوانات
monkey fist گره پنجه میمون
forepaw پنجه پای جلو
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
digitation انشعاب بشکل پنجه
devil's claw خفت پنجه دیوی
clevis اتصال پنجه مفصلی
crow foot zinc پیل پنجه کلاغی
hunker روی پنجه پاایستادن
integration یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
juncture بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
polyene ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
fingering پنجه گذاری انگشت کاری
pigeon toed دارای پنجه خمیده بداخل
cross swords دست و پنجه نرم کردن
base thickness of buttress عرض پنجه پشت بند
He has a delightful touch on the guitar . گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
scoop پنجه ماشین خاک برداری
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
scooped پنجه ماشین خاک برداری
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
scooping پنجه ماشین خاک برداری
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
scoops پنجه ماشین خاک برداری
toe off جدا شدن پنجه پا از زمین
Foxglove گل پنجه علی [در تهیه رنگ زرد]
Ravishingly beautiful. مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
pentadactylate دارای پنج زائده شبیه پنجه
palmipede پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
tap dance نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
barburetor heater جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
longspur انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com