Dictiornary-Farsi | پیوند شدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
transplantable	پیوند شدنی


Other Matches

hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
lapsable	سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
lapsible a	ساقط شدنی باطل شدنی
trainable	تربیت شدنی قطار شدنی
perishable goods	کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
hyphen	پیوند
hyphens	پیوند
associate	هم پیوند
strapping	پیوند
grafts	پیوند
transplantation	پیوند
grafted	پیوند
graftage	پیوند
linkages	پیوند
colligation	پیوند
associated	هم پیوند
associates	هم پیوند
associating	هم پیوند
connexion	پیوند
consociation	پیوند
unrelated	بی پیوند
bond	پیوند
nexus	پیوند
linkage	پیوند
graft	پیوند
slur	پیوند
grafting	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
ligaments	پیوند
ligament	پیوند
inosculation	رگ پیوند
relation	پیوند
synthesis	پیوند
connexions	پیوند
connection	پیوند
link	پیوند
ligature	خط پیوند
slurs	پیوند
slurring	پیوند
slurred	پیوند
syntheses	پیوند
imping	پیوند
anastomosis	پیوند
zonule	پیوند
merging	پیوند
bonding	پیوند
grafter	پیوند زن
axial bond	پیوند محوری
chemical bond	پیوند شیمیایی
heat affected zone	ناحیه پیوند
chain splice	پیوند زنجیری
acetylenic bond	پیوند استیلنی
chink grafting	پیوند غلافی
acetylene linkage	پیوند استیلنی
acetylene link	پیوند استیلنی
acetylene bond	پیوند استیلنی
back splice	پیوند وارون
back splice	پیوند معکوس
triple bond	پیوند سه گانه
acetylenic link	پیوند استیلنی
bond energy	انرژی پیوند
bond moment	گشتاور پیوند
bond order	مرتبه پیوند
bond length	طول پیوند
bond distance	طول پیوند
bond rupture	گسیختن پیوند
bond angle	زاویه پیوند
underpass approach	سرازیری پیوند
bond strength	قدرت پیوند
atomic bond	پیوند اتمی
bent bond	پیوند خمیده
anaplasty	پیوند کاری
warm link	پیوند گرم
bond polarity	قطبیت پیوند
acetylenic linkage	پیوند استیلنی
underpass approach	نشیب پیوند
chink grafting	پیوند اسکنهای
link register	ثبات پیوند
osteoplasty	پیوند استخوانی
graftage	پیوند زنی
outcrossing	پیوند دو نژاد
outer connection	پیوند برونی
peptide bond	پیوند پپتیدی
peptide linkage	پیوند پپتیدی
eye splice	پیوند چشمی
polar bond	پیوند قطبی
radio link	پیوند رادیویی
equatorial bond	پیوند استوایی
engraft	پیوند زدن
organ transplantation	پیوند عضو
ogee	منحنی پیوند
neural bond	پیوند عصبی
linkage time	زمان پیوند
linker	پیوند دهنده
ionic bond	پیوند یونی
long splice	پیوند بلند
mesalliance	پیوند ناجور
metallic bond	پیوند فلزی
mismarriage	پیوند نامناسب
multiple bond	پیوند چندگانه
multivincular	بسیار پیوند
hyphenate	با خط پیوند نوشتن
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی
electrovalent bond	پیوند الکترووالانسی
dynamic link	پیوند پویا
root graft	پیوند ریشهای
covalent bond	پیوند کووالانسی
synchondrosis	پیوند غضروفی
syndesmosis	پیوند رباطی
syntropy	پیوند سالم
localized bond	پیوند مستقر
three center bonding	پیوند سه مرکزی
tie bar	اهن پیوند
communications link	پیوند مخابراتی
communication link	پیوند ارتباطی
cold link	پیوند دستی
cross breeding	پیوند دوجنس
crossbreed	پیوند زدن
cut splice	پیوند میانی
sailmaker splice	پیوند چادردوز
doubly linked	با پیوند مضاعف
double bond	پیوند دوگانه
short splice	پیوند کوتاه
single bond	پیوند یگانه
single bond	پیوند ساده
defragmentation	پیوند تکه ها
splicer	پیوند دهنده
dative bond	پیوند داتیو
data link	پیوند داده
data link	پیوند دادهای
cold link	پیوند سرد
spliced	پیوند کردن
bonding	تشکیل پیوند
confederacies	اتحاد پیوند
confederacy	اتحاد پیوند
linked	پیوند یافته
associations	پیوند ارتباط
hybridization	پیوند زنی
graft	پیوند گیاه
basic linkage	پیوند اساسی
splices	پیوند کردن
additives	پیوند کد مخابراتی
additive	پیوند کد مخابراتی
splice	پیوند زدن
union	پیوند وصلت
splice	پیوند کردن
spliced	پیوند زدن
bucket	منحنی پیوند
buckets	منحنی پیوند
link	پیوند دادن
splicing	پیوند زدن
splices	پیوند زدن
association	پیوند ارتباط
protocols	پیوند نامه
protocol	پیوند نامه
flange	پیوند لوله
unions	پیوند وصلت
ablosung	پیوند گسلی
grafts	پیوند گیاه
flanges	پیوند لوله
grafted	پیوند گیاه
splicing	پیوند کردن
dissolvable	حل شدنی
feasible	شدنی
possible	شدنی
water-soluble	حل شدنی در آب
dissoluble	حل شدنی
pracitcable	شدنی
solvable	حل شدنی
solubility	حل شدنی
executable <adj.>	شدنی
workable <adj.>	شدنی
dissolvable	اب شدنی
makable <adj.>	شدنی
practicable <adj.>	شدنی
resolvable	حل شدنی
contrivable <adj.>	شدنی
ramrod	خم شدنی
feasible <adj.>	شدنی
ramrods	خم شدنی
collapsible	له شدنی
doable <adj.>	شدنی
makable [spv. makeable] <adj.>	شدنی
solvency	حل شدنی
doable	شدنی
possible [doable, feasible] <adj.>	شدنی
manageable <adj.>	شدنی
achievable <adj.>	شدنی
makeable <adj.>	شدنی
hyphenize	باخط پیوند چسبانیدن
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
cross fertilize	باهم پیوند زدن
union	پیوند اتحادیه اتصالی
imping	عمل پیوند زدن
hyphenate	باخط پیوند چسبانیدن
polar covalent bond	پیوند کووالانسی قطبی
exocyclic double bond	پیوند دوگانه اگزوسیکلی
file defragmentation	پیوند تکههای فایل
graft	جفت کردن پیوند
grafts	جفت کردن پیوند

transplantable

پیوند شدنی