Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
cut splice	پیوند میانی
Other Matches
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
mediums	میانی
centric	میانی
center back	بک میانی
mediating	میانی
mediates	میانی
mediated	میانی
mediate	میانی
mesial	میانی
mesne	میانی
middle deck	پل میانی
medium	میانی
centrical	میانی
mesal	میانی
center land	خط میانی
median	میانی
mesail	میانی
midline	خط میانی
inmost	میانی
medial	میانی
innermost	میانی
middle fraction	پاره میانی
middle fraction	جزء میانی
intermediate office	مرکز میانی
mid flap	فلپ میانی
intermediate distribution frame	مقسم میانی
mid	میانی وسطی
mid-	میانی وسطی
intermediate	عضو میانی
intermediate	طبقه میانی
intermediate image	تصویر میانی
middle part	قسمت میانی
intermediate layer	لایه میانی
intermediate link	حلقه میانی
middle insomnia	بیخوابی میانی
middle ear	گوش میانی
buffer	حافظه میانی
intermediate oscillation	نوسان میانی
intermediate phase	فاز میانی
midpoint	نقطه میانی
midpoints	نقطه میانی
intermediate transmitter	فرستنده میانی
middle	میانی وسطی
lower boom	بوم میانی
middles	میانی وسطی
lower boom	تیرک میانی
mesencephalon	مغز میانی
median	سکوی میانی
meddles	میانی وسطی
interphase	فاز میانی
intermediate plate	صفحه میانی
intermediate zone	ناحیه ی میانی
intermediate points	جهات میانی
intermediate terminal	ترمینال میانی
median income	درامد میانی
meddle	میانی وسطی
meddled	میانی وسطی
hogging	تنش میانی
intermediate fuse	فیوز میانی
intermediate anneal	التهاب میانی
halfback	بازیگر میانی
halfback	بازیگرخط میانی
i.f.	فرکانس میانی
center wing	بال میانی
center circle	دایره میانی
interband	باند میانی
central strip	نوار میانی
central reserve	سکوی میانی
intermediate band	باند میانی
middle layer	قشر میانی
center line	خط میانی زمین
interconnection	اتصال میانی
center section	بال میانی
midfield line	خط میانی زمین
tympanum	گوش میانی
tun dish throught	پاتیل میانی
intermediate frequency tank circuit	فرکانس میانی
dorsomedial	پشتی- میانی
midsection	قطعه میانی
neutral conductor	سیم میانی
neutral wire	سیم میانی
drop keel	تیغه میانی
ridge rope	سیم میانی
center stripe	خط میانی زمین
intermediate contact	کنتاکت میانی
intermediate frequency	فرکانس میانی
intermediate field	میدان میانی
medium frequency motor	موتور با فرکانس میانی
central concrete membrane	پرده میانی بتنی
half length illusion	خطای ادراکی میانی
medice	قسمت میانی زمین
dorsomedial thalamus	تالاموس پشتی- میانی
grounded neutral	سیم میانی زمین
cif	فرمت میانی معروف
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
flankerback	بازیگر میانی جناح
insulated intermediate layer	لایه میانی عایق
deeper	نقطه میانی سر پیچ
amidship	قسمت میانی قایق
intermediate aperiodic circuit	مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency amplification	تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown	شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section	مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity	حساسیت فرکانس میانی
bilge board	تخته میانی قایق
intermediate frequency stage	طبقه ی فرکانس میانی
center	نقط ه میانی چیزی
center back	بازیگر میانی خط عقب
deepest	نقطه میانی سر پیچ
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
center ice circle	داره میانی زمین
interjacent	میانی در میان افتاده
intermediate amplifier	تقویت کننده میانی
intermediate repeater	تقویت کننده میانی
intermediate transformer	مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate temperature	درجه حرارت میانی
intermediate frequency transformer	مبدل فرکانس میانی
Somewhere in the darkness	جایی در میانی تاریکی
middle	منطقه میانی زمین
looms	قسمت میانی پارو
looming	قسمت میانی پارو
steering wheel hub	قسمت میانی غربالک
loomed	قسمت میانی پارو
midpoint rule	قاعده نقطه میانی
deep	نقطه میانی سر پیچ
centers	نقط ه میانی چیزی
middle lintel in window	وادار میانی پنجره
centered	نقط ه میانی چیزی
interceding	پادر میانی کردن
intercedes	پادر میانی کردن
interceded	پادر میانی کردن
intercede	پادر میانی کردن
centred	نقط ه میانی چیزی
middles	منطقه میانی زمین
third ventricle	بطن میانی مغز
centre	نقط ه میانی چیزی
dermis	غشاء میانی پوست
media	پوشش میانی سرخرگ
rail	الت میانی در و پنجره
loom	قسمت میانی پارو
medial layer	لایه میانی [پزشکی]
vermis	قطعه میانی مخچه
midgut	قسمت میانی مجرای هاضمه
drawman	مرد میانی برای رویارویی
middle ear inflammation [MEI]	عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear	عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear	عفونت گوش میانی [پزشکی]
thalamic	ماده خاکستری مغز میانی
image camera tube	لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination	ترکیب مجدد باند میانی
otitis media [OM]	عفونت گوش میانی [پزشکی]
proxinal	نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
king-pendant	[تیر عمودی در خرپای میانی]
intermediate frequency amplifier	تقویت کننده فرکانس میانی
big man	بازیگر میانی بیس بال
midpoint	نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoints	نقطه میانی یا نزدیک مرکز
intermediate frequency band filter	صافی باند فرکانس میانی
seat	قسمت میانی زین اسب
seated	قسمت میانی زین اسب
seats	قسمت میانی زین اسب
mesoblast	لایه جرثومه میانی جنین
mesocarp	قشر میانی غلاف میوه
imping	پیوند
syntheses	پیوند
slurred	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
inosculation	رگ پیوند
synthesis	پیوند
relation	پیوند
ligament	پیوند
ligaments	پیوند
nexus	پیوند
linkage	پیوند
colligation	پیوند
graftage	پیوند
grafter	پیوند زن
consociation	پیوند
connexion	پیوند
linkages	پیوند
slurs	پیوند
slurring	پیوند
connection	پیوند
connexions	پیوند
link	پیوند
transplantation	پیوند
hyphen	پیوند
hyphens	پیوند
associating	هم پیوند
ligature	خط پیوند
strapping	پیوند
associates	هم پیوند
associated	هم پیوند
associate	هم پیوند
slur	پیوند
anastomosis	پیوند
zonule	پیوند
grafts	پیوند
merging	پیوند
bonding	پیوند

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com