English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
linked پیوند یافته
Search result with all words
linked subroutine زیربرنامه پیوند یافته
Other Matches
hydrogen bonding پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
findings یافته
finding یافته
extended تمدید یافته
depauperate تقلیل یافته
done وقوع یافته
allocated اختصاص یافته
deployed گسترش یافته
wany کاهش یافته
downfallen زوال یافته
waney کاهش یافته
full-fledged تکامل یافته
full fledged تکامل یافته
transferred انتقال یافته
generalized تعمیم یافته
transmissive انتقال یافته
abroad گسترش یافته
past پایان یافته
organized سازمان یافته
nascent پیدایش یافته
awakened اگاهی یافته
tuned وفق یافته
expanded بسط یافته
due out خاتمه یافته
structured ساخت یافته
porrect بسط یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
nee تولد یافته
instinct with force نیرو یافته
instinct with life روح یافته
matched تطبیق یافته
mature economy تکامل یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
glorified تجلیل یافته
endrgized انرژی یافته
organizes بازار سازمان یافته
organising بازار سازمان یافته
contd مخفف ادامه یافته
organize بازار سازمان یافته
finds چیز یافته مکشوف
find چیز یافته مکشوف
organizing بازار سازمان یافته
reborn تولد تازه یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
redivivus تولد تازه یافته
elaborated code رمز بسط یافته
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
extended memory حافظه توسعه یافته
extended precision دقت توسعه یافته
formatted display نمایش شکل یافته
twice born تولدتازه روحانی یافته
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
organized market بازار سازمان یافته
inning زمین باز یافته
mature soil خاک تکامل یافته
reduced form فرم تقلیل یافته
reduced mass جرم کاهش یافته
development system سیستم توسعه یافته
diminished : تقلیل یافته کاسته
allopatric بتنهایی وقوع یافته
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
bimanual بادودست انجام یافته
structured walkthroughs بررسیهای ساخت یافته
centralized design طراحی تمرکز یافته
structured english انگلیسی ساخت یافته
structured design طراحی ساختار یافته
sort merge program پردازش تعمیم یافته
developed contries ممالک توسعه یافته
mature economy اقتصاد رشد یافته
organises بازار سازمان یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
diminished [قوس تقلیل یافته]
reborn تغییر حالت روحانی یافته
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
completing خاتمه یافته یا کامل شده
completes خاتمه یافته یا کامل شده
extended character set مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
salvage اموال نجات یافته از خطر
salvaged اموال نجات یافته از خطر
completed خاتمه یافته یا کامل شده
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
salvaging اموال نجات یافته از خطر
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
complete خاتمه یافته یا کامل شده
extendeo core حافظه چنبرهای توسعه یافته
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
salvages اموال نجات یافته از خطر
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
generalized function تابع تعمیم یافته [ریاضی]
That is despised which is cheaply obtained. <proverb> ارزان یافته خوار است .
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
crumblings فاسد شده زوال یافته
grafter پیوند زن
link پیوند
graftage پیوند
grafting پیوند
grafted پیوند
connection پیوند
connexion پیوند
colligation پیوند
ligaments پیوند
ligament پیوند
relation پیوند
synthesis پیوند
merging پیوند
bonding پیوند
anastomosis پیوند
syntheses پیوند
connexions پیوند
graft پیوند
transplantation پیوند
consociation پیوند
slur پیوند
slurred پیوند
imping پیوند
hyphens پیوند
grafts پیوند
bond پیوند
slurs پیوند
hyphen پیوند
slurring پیوند
inosculation رگ پیوند
associate هم پیوند
associated هم پیوند
associates هم پیوند
associating هم پیوند
zonule پیوند
inosculation پیوند رگ ها
nexus پیوند
unrelated بی پیوند
strapping پیوند
linkages پیوند
ligature خط پیوند
linkage پیوند
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
substantiative بادلیل اثبات شده تجسم یافته
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
structured flowchart نمودار گردش کار ساخت یافته
after image یک کپی از داده که تغییر یافته است.
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
newton محدوده PDAتوسعه یافته توسط Apple
new born زاییده شده تازه تولد یافته
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
ox man کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
airborne بوسیله هوا نقل وانتقال یافته
double bond پیوند دوگانه
outcrossing پیوند دو نژاد
long splice پیوند بلند
short splice پیوند کوتاه
crossbreed پیوند زدن
single bond پیوند یگانه
cut splice پیوند میانی
localized bond پیوند مستقر
sailmaker splice پیوند چادردوز
defragmentation پیوند تکه ها
root graft پیوند ریشهای
ionic bond پیوند یونی
dative bond پیوند داتیو
linkage time زمان پیوند
link register ثبات پیوند
linker پیوند دهنده
data link پیوند داده
doubly linked با پیوند مضاعف
multivincular بسیار پیوند
outer connection پیوند برونی
link پیوند دادن
hydrogen bond پیوند هیدروژنی
hyphenate با خط پیوند نوشتن
graftage پیوند زنی
heat affected zone ناحیه پیوند
osteoplasty پیوند استخوانی
organ transplantation پیوند عضو
ogee منحنی پیوند
hybridization پیوند زنی
multiple bond پیوند چندگانه
peptide linkage پیوند پپتیدی
mesalliance پیوند ناجور
metallic bond پیوند فلزی
dynamic link پیوند پویا
mismarriage پیوند نامناسب
peptide bond پیوند پپتیدی
electrovalent bond پیوند الکترووالانسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com