Dictiornary-Farsi | پیچ مرکز گذار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
position control	پیچ مرکز گذار


Other Matches

medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
over	گذار
over-	گذار
transition	گذار
transitions	گذار
shelver	در قفسه گذار
shelver	در تاقچه گذار
contributory	خراج گذار
legislative	قانون گذار
swindler	کلاه گذار
auctioneer	حراج گذار
auctioneers	حراج گذار
salvers	مرهم گذار
innovator	بدعت گذار
innovators	بدعت گذار
encoder	رمز گذار
tracked layer	ریل گذار
depositor	امانت گذار
founder	بنیان گذار
foundered	بنیان گذار
foundering	بنیان گذار
founders	بنیان گذار
salver	مرهم گذار
tapper	توپی گذار
differentiator	فرق گذار
spotter	خال گذار
discriminator	فرق گذار
space bar	فاصله گذار
dotter	نقطه گذار
punctuator	نقطه گذار
tracklayer	ریل گذار
legator	میراث گذار
pracitcable	گذار کردنی
pledgor	وثیقه گذار
pledgor	رهن گذار
legislatrix	قانون گذار زن
pawnor	رهن گذار
bypassed	کنار گذار
oviparous	تخم گذار
outdoor recreation	گشت و گذار
lowpass	پایین گذار
heretics	بدعت گذار
heretic	بدعت گذار
nomographer	قانون گذار
mark sense	نشان گذار
pricer	قیمت گذار
prizer	قیمت گذار
legislatress	قانون گذار زن
lienee	وثیقه گذار
grader	نمره گذار
graduator	درجه گذار
grounder	کار گذار
grounder	پایه گذار
instaurator	بنیاد گذار
insurant	بیمه گذار
bypassing	کنار گذار
bypasses	کنار گذار
bypass	کنار گذار
legislators	قانون گذار
legislator	قانون گذار
legiskative	قانون گذار
mortgagor	رهن گذار
transit time	زمان گذار
handlers	دسته گذار
bailer	امانت گذار
assessor	خراج گذار
blazer	علامت گذار
coder	رمز گذار
marker pen	علامت گذار
investor	سرمایه گذار
investors	سرمایه گذار
markers	نشان گذار
marker	نشان گذار
racer	مسابقه گذار
racers	مسابقه گذار
bailor	امانت گذار
insured	بیمه گذار
trend-setters	بدعت گذار
trend-setter	بدعت گذار
zoogenic	بچه گذار
accomodating	منت گذار
deepositor	ودیعه گذار
handler	دسته گذار
transition state	حالت گذار
transition period	دوره گذار
demographic transition	گذار جمعیت
blazers	علامت گذار
swindlers	کلاه گذار
valuers	قیمت گذار
impressionistic	برداشت گذار
crossing site	محل گذار
valuer	قیمت گذار
free capital	سرمایه گذار پولی
testator	شاهد میراث گذار
truster	ودیعه گذار اعتباردهنده
buoy tender	ناو بویه گذار
mine layer	کشتی مین گذار
buoy tender	کشتی بویه گذار
dan runner	کشتی بویه گذار
net laying ship	کشتی تور گذار
minelayer	کشتی مین گذار
miscreant	بدعت گذار خبیث
dan layers	شناوه بویه گذار
subcaliber	تفنگ اثر گذار
minelayer	ناو مین گذار
depositor	ودیعه گذار مودع
money lender	پول به بهره گذار
spacebar	کلید فاصله گذار
uniparous	هر باریک تخم گذار
dot generator	مولد خال گذار
burst gate	لامپ پیام گذار
parentheses free nataton	نشان گذار بدون پرانتز
You are not pulling my leg , are you ?	نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
spademan	نفر خرج گذار توپ
truster	باور کننده امانت گذار
pathfinders	هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder	هواپیمای علامت گذار مسیر
to mince matters	از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmother	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder	تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
nomothetes	کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
loader	خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
encipher	تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
encrypt	تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
sentinels	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel	1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
acentric	بی مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
middles	مرکز
meddles	مرکز
center line	خط مرکز
intermediate exchange	مرکز
center	مرکز
isocentre	هم مرکز
middle	مرکز
centre forward	مرکز
stations	مرکز
stationed	مرکز
station	مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
centered	مرکز
centers	مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
concentric	هم مرکز
omphalos	مرکز
winter	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winters	قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
cost center	مرکز هزینه زا
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
cf	بازیکن مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
communication center	مرکز مخابرات
computer center	مرکز کامپیوتر
health centre	مرکز سلامتی
coaxial cable	سیم هم مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
concentric cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
county seat	مرکز بخشداری
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
center of pressure	مرکز فشار
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of pressure	مرکز فشار
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
center web	مرکز چرخ
centrifugal	گریز از مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
center of mass	مرکز جرم
cf	مرکز زمین