English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
English Persian
bobble پی درپی اشتباه کردن
bobbles پی درپی اشتباه کردن
Other Matches
kentish fire محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
crepitate انفجار پی درپی کردن
harasses حملات پی درپی کردن
harass حملات پی درپی کردن
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
fumble اشتباه کردن
misconstrue اشتباه کردن
goofing اشتباه کردن
goofs اشتباه کردن
to make an error اشتباه کردن
slip up اشتباه کردن
slip اشتباه کردن
miscue اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
misconstruing اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
mistakes اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
fumbles اشتباه کردن
blunders اشتباه کردن
blunder اشتباه کردن
to goof up [American E] اشتباه کردن
slip-up اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
mistake اشتباه کردن
misconstrues اشتباه کردن
slips اشتباه کردن
fumbled اشتباه کردن
goofed اشتباه کردن
slipped اشتباه کردن
mistaking اشتباه کردن
blundered اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
goof اشتباه کردن
bumble اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
to stumble in one's speech درسخنرانی اشتباه کردن
confuses باهم اشتباه کردن
miscalculated اشتباه حساب کردن
to believe wrong اشتباه گمان کردن
miscalculating اشتباه حساب کردن
miscalculates اشتباه محاسبه کردن
miscalculates اشتباه حساب کردن
miscalculating اشتباه محاسبه کردن
misthink اشتباه فکر کردن
miscalculate اشتباه محاسبه کردن
miscalculated اشتباه محاسبه کردن
miscalculate اشتباه حساب کردن
confuse باهم اشتباه کردن
after درپی
continuum پی درپی
consecutive پی درپی
vomiturition قی پی درپی
successive پی درپی
hand running پی درپی
continual پی درپی
continuate پی درپی
miscarrying صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinates هذیان گفتن اشتباه کردن
eat humble pie <idiom> پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
hallucinated هذیان گفتن اشتباه کردن
refute اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinate هذیان گفتن اشتباه کردن
refutes اشتباه کسی را اثبات کردن
To lead someone astray. کسی رادچار اشتباه کردن
hallucinating هذیان گفتن اشتباه کردن
refuting اشتباه کسی را اثبات کردن
refuted اشتباه کسی را اثبات کردن
steady پی درپی مداوم
what is he seeking? درپی چیست
trilcgy سه تراژدی پی درپی
steadies پی درپی مداوم
fusillade اتش پی درپی
batters پی درپی زدن
steadying پی درپی مداوم
steadied پی درپی مداوم
steadiest پی درپی مداوم
batter پی درپی زدن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to blame somebody for something کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
eat crow <idiom> مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
insufflate پی درپی روح دمیدن در
hand on پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
prowl درپی شکار گشتن
attend درپی چیزی بودن
attends درپی چیزی بودن
scrounge around <idiom> درپی چیزی گشتن
prowls درپی شکار گشتن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
flux گداز تغییرات پی درپی
attending درپی چیزی بودن
prowled درپی شکار گشتن
prowling درپی شکار گشتن
one after a یکی درپی دیگری
foul up <idiom> با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typing error [mistake] اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
turkey 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkeys 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
drive volley ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
pelts پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
to goon a wild goose chase درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
pelted پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fluffed نرم کردن اشتباه کردن
fluff نرم کردن اشتباه کردن
fluffs نرم کردن اشتباه کردن
fluffing نرم کردن اشتباه کردن
keep on at a person کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
bottom bouncing ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
malfunctions تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbled از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
mistakenness اشتباه
faulted اشتباه
wronging اشتباه
goof اشتباه
wrongs اشتباه
mistake اشتباه
faults اشتباه
lap sus اشتباه
wrong اشتباه
fault اشتباه
mistaking اشتباه
in error <adj.> اشتباه
inerrant بی اشتباه
fumbled اشتباه
fumble اشتباه
fallacies اشتباه
fallacy اشتباه
mistakes اشتباه
goofed اشتباه
faux pas اشتباه
clanger اشتباه
floundered اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
snafu اشتباه
jeofail اشتباه
floundering اشتباه
flounders اشتباه
incorrectness اشتباه
overseen در اشتباه
barratry اشتباه
errors اشتباه
error اشتباه
trips اشتباه
flounder اشتباه
false <adj.> اشتباه
mix-up اشتباه
goofing اشتباه
discrepancy اشتباه
fumbles اشتباه
mix up اشتباه
trip اشتباه
tripped اشتباه
goofs اشتباه
mix-ups اشتباه
errancy اشتباه
peccant اشتباه کار
miscalculations محاسبه اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
flub اشتباه احمقانه
misprint اشتباه چاپی
fallible اشتباه کننده
miscalculation محاسبه اشتباه
disabuses از اشتباه دراوردن
misprints اشتباه چاپی
phonily <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
faultily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
erroneous غلط اشتباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com