Dictiornary-Farsi | پی کسی فرستادن به خاطر چیزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
to call somebody to [for] something	پی کسی فرستادن به خاطر چیزی


Other Matches

to send something to my friend	چیزی را به دوستم فرستادن
consigning	یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigns	یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consigned	یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign	یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
recognising	دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises	دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes	دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing	دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize	دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
throw the baby out with the bathwater <idiom>	(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
(in) care of someone <idiom>	فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
You can rest assured.	خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
Due to	به خاطر
on account of somebody [something]	به خاطر
for his sake	به خاطر او
remembrance	خاطر
mind	خاطر
minds	خاطر
minding	خاطر
for the love of	به خاطر,
sake	خاطر
behalf	خاطر
for his sake	برای خاطر او
attentions	خاطر حواس
attention	خاطر حواس
despondent <adj.>	افسرده خاطر
to escape one's memory	از خاطر رفتن
depressed <adj.>	افسرده خاطر
downhearted <adj.>	افسرده خاطر
gladly	با مسرت خاطر
tranquility	اسایش خاطر
of ones own accord	بطیب خاطر
peace of mind	اسودگی خاطر
to imprint on the mind	در خاطر نشاندن
gladness	مسرت خاطر
lacerated	خاطر ازرده
uneasiness	خاطر تشویش
solace	تسلیت خاطر
self gratification	ترضیه خاطر
leisurely	بافراغت خاطر
in view of <idiom>	به خاطر اینکه
tranquillity	اسایش خاطر
spontaneous generation	بطیب خاطر
in service	به خاطر خدمت
security	اسایش خاطر
ex officio	به خاطر شغل
amativeness	خاطر خواهی
free will	طیب خاطر
surest	خاطر جمع
surer	خاطر جمع
sure	خاطر جمع
umbrageous	رنجیده خاطر
to send back	پس فرستادن
despatching	فرستادن
give off <idiom>	فرستادن
pack	فرستادن
despatched	فرستادن
dispatched	فرستادن
dispateh	فرستادن
packs	فرستادن
consign	فرستادن
dispatch	فرستادن
despatch	فرستادن
despatches	فرستادن
send back	پس فرستادن
to serve a subpoena on	فرستادن
sending	فرستادن
to send off	فرستادن
send	فرستادن
hand over	فرستادن
consigned	فرستادن
dispatches	فرستادن
send in	فرستادن
consigning	فرستادن
remit	فرستادن
remits	فرستادن
remitted	فرستادن
sends	فرستادن
to a. letter	فرستادن
to send off	فرستادن
send round	فرستادن
send out	فرستادن
consigns	فرستادن
remitting	فرستادن
stamp on the mind	خاطر نشان کردن
accord	دلخواه طیب خاطر
in the interests of truth	برای خاطر راستی
For your sake .	محض خاطر شما
for security reasons	به خاطر دلایل امنیتی
to impress on the mind	خاطر نشان کردن
nuisances	مایه تصدیع خاطر
for mercy sake	برای خاطر خدا
accorded	دلخواه طیب خاطر
accords	دلخواه طیب خاطر
for a mere nothing	برای خاطر هیچ
for pity's sake	برای خاطر خدا
for god's sake	برای خاطر خدا
depend upon it	خاطر جمع باشید
to imprint on the mind	خاطر نشان کردن
inorder to	به خاطر اینکه برای
to feel sure	خاطر جمع بودن
for ones own hand	به خاطر خود شخص
certes	خاطر جمعی تحقیق
to stamp on the mind	خاطر نشان کردن
for reasons of safety	به خاطر دلایل امنیتی
nuisance	مایه تصدیع خاطر
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake .	محض خاطر خدا
spontaneously	به طیب خاطر بی اختیار
take it out on <idiom>	بی محلی به خاطر عصبانیت
relief	ترمیم اسایش خاطر
for nothing	برای خاطر هیچ
point	خاطر نشان کردن
put one's finger on something <idiom>	کاملابه خاطر آوردن
for a song <idiom>	به خاطر پول کمی
to send for a person	بی کسی فرستادن
to send down rain	باران فرستادن
to send a message	پیام فرستادن
issue	نشریه فرستادن
missend	اشتباها فرستادن
to send on fools errand	پی نخودسیاه فرستادن
remittance	فرستادن پول
mails	باپست فرستادن
delegate	به نمایندگی فرستادن
consignment	امانت فرستادن
delegating	به نمایندگی فرستادن
issued	نشریه فرستادن
send-ups	بزندان فرستادن
delegates	به نمایندگی فرستادن
send on	جداگانه فرستادن
delegated	به نمایندگی فرستادن
jamming	پارازیت فرستادن
forward	فرستادن رساندن
pulsing	فرستادن موج
retransmit	دوباره فرستادن
forwarded	فرستادن رساندن
issues	نشریه فرستادن
send up	بزندان فرستادن
send-up	بزندان فرستادن
consignments	امانت فرستادن
mail	باپست فرستادن
returned	پس فرستادن عودت
circularize	بخشنامه فرستادن به
returns	پس فرستادن عودت
return	پس فرستادن عودت
imparadise	به بهشت فرستادن
call for some one	پی کسی فرستادن
remittances	فرستادن پول
mission	بماموریت فرستادن
to call for anyone	پی کسی فرستادن
missions	بماموریت فرستادن
transmissibility	قابلیت فرستادن
returning	پس فرستادن عودت
fixation	خیره شدگی تعلق خاطر
ring a bell <idiom>	یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
I have to study	من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
ex gratia	به خاطر میل یا علاقهی شخصی
take to task <idiom>	به خاطر اشتباه سرزنش شدن
gob [British E]	شکلک [به خاطر قهر بودن]
fixations	خیره شدگی تعلق خاطر
come into one's own <idiom>	به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
troubler	موجب تصدیع خاطر مزاحمت
moue	شکلک [به خاطر قهر بودن]
a small grimace	شکلک [به خاطر قهر بودن]
pout	شکلک [به خاطر قهر بودن]
pursuit of happiness	به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
that is why	به خاطر این است که چرا
composedly	به ارامی- به اسودگی- بااسایش خاطر
unspontaneous	بدون طیب خاطر زورکی
secures	بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure	بی خطر خاطر جمع مطمئن
heart sease	اسایش قلب اسودگی خاطر
solatium	غرامت برای ترضیه خاطر
trap	شکلک [به خاطر قهر بودن]
to concern something	مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
refers	فرستادن بازگشت دادن
fades	کج فرستادن گوی گلف
dispatch	عزیمت فرستادن پیام
refer	فرستادن بازگشت دادن
to send to the press	برای چاپ فرستادن
fade	کج فرستادن گوی گلف
follow the ball	دنبال توپ فرستادن
despatching	عزیمت فرستادن پیام
referred	فرستادن بازگشت دادن
despatching	روانه کردن فرستادن
afforce	نیروی کمکی فرستادن به
despatches	عزیمت فرستادن پیام
despatches	روانه کردن فرستادن
circularize	پرسش نامه فرستادن
despatched	عزیمت فرستادن پیام
despatched	روانه کردن فرستادن
transmissibility	فرا فرستادن پذیری
dispatch	روانه کردن فرستادن
to send for a person	عقب کسی فرستادن
radioing	پیام رادیویی فرستادن
delivers	فرستادن توپ به هدف
to post a letter [British English]	نامه ای را با پست فرستادن
deliver	فرستادن توپ به هدف
red herrings	پی نخود سیاه فرستادن
red herring	پی نخود سیاه فرستادن