Dictiornary-Farsi | چابکی درجست وخیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 121 (7 milliseconds)

English	Persian
salience	چابکی درجست وخیز
saliency	چابکی درجست وخیز


Other Matches

fleetness	چابکی
easiness [quickness]	چابکی
alacrity [speed]	چابکی
nippiness	چابکی
alacrity	چابکی
alertness	چابکی
nimblenesss	چابکی
nimbly	به چابکی
agility	چابکی
agileness	چابکی
briskness	چابکی
celerity	چابکی
legerity	چابکی
nimbleness	چابکی
promptitude	چابکی
promptness	چابکی
quickness	چابکی
velocity	چابکی
swiftness	چابکی
speed of action	چابکی
speediness	چابکی
rapidness	چابکی
rapidity	چابکی
quickness	زرنگی [چابکی]
rapidity	زرنگی [چابکی]
rapidness	زرنگی [چابکی]
activity	کار چابکی
activities	کار چابکی
dexterity	سبکدستی چابکی
promptness	زرنگی [چابکی]
speediness	زرنگی [چابکی]
swiftness	زرنگی [چابکی]
velocity	زرنگی [چابکی]
speed of action	زرنگی [چابکی]
lightsomeness	فرافت چابکی
promptitude	زرنگی [چابکی]
celerity	زرنگی [چابکی]
alacrity [speed]	زرنگی [چابکی]
easiness [quickness]	زرنگی [چابکی]
fleetness	زرنگی [چابکی]
nippiness	زرنگی [چابکی]
to have the wild stag's foot <idiom>	در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
springs	جست وخیز
spring	جست وخیز
tittup	جست وخیز
skitter	جست وخیز
saltation	جست وخیز
capriole	جست وخیز
exultance	جست وخیز
gambade	جست وخیز
capers	جست وخیز
capered	جست وخیز
frolicking	جست وخیز
frolicked	جست وخیز
frisks	جست وخیز
frolic	جست وخیز
bound	جست وخیز
gambols	جست وخیز
gambolling	جست وخیز
gambolled	جست وخیز
gamboling	جست وخیز
gamboled	جست وخیز
gambol	جست وخیز
frolics	جست وخیز
frisking	جست وخیز
frisked	جست وخیز
frisk	جست وخیز
caper	جست وخیز
frisky	جست وخیز کنان
skipper	جست وخیز کننده
skippered	جست وخیز کننده
skippering	جست وخیز کننده
skippers	جست وخیز کننده
lope	بجست وخیز دراوردن
loped	جست وخیز کردن
loped	بجست وخیز دراوردن
lopes	جست وخیز کردن
friskiest	جست وخیز کنان
lopes	بجست وخیز دراوردن
lope	جست وخیز کردن
loping	جست وخیز کردن
loping	بجست وخیز دراوردن
friskier	جست وخیز کنان
cavort	جست وخیز کردن
curvet	شوخی جست وخیز
coltish	جست وخیز کننده
cavorted	جست وخیز کردن
cavorting	جست وخیز کردن
cavorts	جست وخیز کردن
jumpingly	جست وخیز کنان
saleint	درحال جست وخیز
saleintiant	درحال جست وخیز
skips	جست وخیز کردن تپیدن
lope	جست وخیز وشلنگ تخته
skipped	جست وخیز کردن تپیدن
loping	جست وخیز وشلنگ تخته
skip	جست وخیز کردن تپیدن
loped	جست وخیز وشلنگ تخته
tumble	جست وخیز کردن پریدن
tumbled	جست وخیز کردن پریدن
tumbles	جست وخیز کردن پریدن
leapfrogging	باجست وخیز حرکت کردن
lopes	جست وخیز وشلنگ تخته
skylarks	تفریح وجست وخیز کردن
leapfrogged	باجست وخیز حرکت کردن
sikt	باجست وخیز رقص کردن
hops	جست وخیز کوچک کردن
hopping	جست وخیز کوچک کردن
hopped	جست وخیز کوچک کردن
hop	جست وخیز کوچک کردن
leapfrog	باجست وخیز حرکت کردن
leapfrogs	باجست وخیز حرکت کردن
sink or swim <idiom>	افت وخیز درکاری داشتن
skylark	تفریح وجست وخیز کردن
galumph	جست وخیز نشاط انگیز کردن
frisk	ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks	ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked	ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisking	ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط