Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
marquee	چادر بزرگ
marquees	چادر بزرگ
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
tentless	بی چادر
tents	چادر
tentage	چادر
untented	بی چادر
awning	چادر
awnings	چادر
canvas	چادر
canvases	چادر
camps	چادر
camped	چادر
camp	چادر
tent	چادر
for a tent	برای هر چادر
double tent	چادر دو نفره
veil	چادر پوشاندن
tent pole	تیر چادر
pup tent	چادر پناهگاه
To pitch a tent.	چادر زدن
tent pole	دیرک چادر
tentage	وسایل چادر
sail hook	قلاب چادر
bell tent	چادر قلندری
camps	چادر زدن
camped	چادر زدن
camp	چادر زدن
nomadic	چادر نشین
pavilions	چادر صحرایی
pavilion	چادر صحرایی
encamp	چادر زدن
encamped	چادر زدن
encamping	چادر زدن
encamps	چادر زدن
veils	چادر پوشاندن
bedspreads	چادر شب رختخواب
bedspread	چادر شب رختخواب
strikes	چادر را از جا کندن
strike	چادر را از جا کندن
tent	چادر عشایر
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
spred awning	چادر پهن کردن
stanchion	سایبان یا چادر جلومغازه
slopping awning	شیب دادن چادر
nomad	چادر نشین ایلیاتی
side screen	چادر افتاب گیر
nomads	چادر نشین ایلیاتی
No camping	چادر زدن ممنوع
Camping	اردو یا چادر زدن
furl awning	جمع کردن چادر
roof tree	کش دیرک افقی چادر
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
frapping awning	باد نگیر کردن چادر
Can we camp here?	آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
campers	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
Is there a camp site near here?	آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
camper	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
uncovers	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
fly	فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
uncover	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
You went in a black veil, but must come out in a w. <proverb>	با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
Ensi	[نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
camp	پادگان اردو زدن چادر زدن
camped	پادگان اردو زدن چادر زدن
camps	پادگان اردو زدن چادر زدن
slats	پاره پاره شدن چادر
slat	پاره پاره شدن چادر
smaller	بزرگ نه
magacephalic	بزرگ سر
bulky	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
hugeous	بزرگ
small	بزرگ نه
considerably large	بس بزرگ
full bottomed	بزرگ
great-	بزرگ
great	بزرگ
majuscule	بزرگ
majuscular	بزرگ
adult	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
dignified	بزرگ
adults	بزرگ
voluminous	بزرگ
majestic	بزرگ
immane	بزرگ
large sized a	بزرگ
of a large size	بزرگ
gate	در بزرگ
bigger	بزرگ
mighty	بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
gates	در بزرگ
massively	بزرگ
massive	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
big	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
greatest	بزرگ
smallest	بزرگ نه
mightiest	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
king size	بزرگ
long ton	تن بزرگ
large sized	بزرگ
mightier	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
vasty	بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
gravest	بزرگ
enormous	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
biggest	بزرگ
extensive	بزرگ
largest	بزرگ
gross	بزرگ
swingeing	بزرگ
wallopings	بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
high	بزرگ
highest	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
spankings	بزرگ
spanking	بزرگ
walloping	بزرگ
grossed	بزرگ
grosser	بزرگ
extras	بزرگ
decuman	بزرگ
megapod	بزرگ پا
propylon	در بزرگ
jumbo	بزرگ
majoring	بزرگ
jumbos	بزرگ
nonus	بزرگ
extra-	بزرگ
stour	بزرگ
egregious	بزرگ
grosses	بزرگ
swith	بزرگ
grossest	بزرگ
grossing	بزرگ
extra	بزرگ
vast	بزرگ
eminent	بزرگ
to grow [into]	بزرگ شدن
archduchess	دوشس بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
platters	بشقاب بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
carbuncle	دمل بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
to develop [into]	بزرگ شدن
archduke	دوک بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
zooms	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
zoom	بزرگ کردن
magnifications	بزرگ نمایی
magnification	بزرگ نمایی
arch fiend	دیو بزرگ
zoomed	بزرگ کردن
archfiend	دیو بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
bollards	موت بزرگ
storing	مغازه بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
billowed	موج بزرگ اب
hunk	تکه بزرگ
grand	بزرگ مهم
grander	بزرگ مهم
grandest	بزرگ مهم
bonfire	اتش بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
store	مغازه بزرگ
whackings	خیلی بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com