English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
fire capabilities چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
Other Matches
pack artillery توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
edlin در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
scheduler امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
Winsock امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
gunnery توپخانه
artillery توپخانه
ordnace توپخانه
ordnance توپخانه
artillery رسته توپخانه
fieldartillery توپخانه صحرایی
field atrillery توپخانه صحرایی
field artillery توپخانه صحرائی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
antitank artillery توپخانه ضد تانک
gunnery علم توپخانه
towed artillery توپخانه کششی
gunnery توپخانه دریایی
gunner جمعی توپخانه
medium artillery توپخانه متوسط
artillery توپخانه صحرایی
flak توپخانه ضد هوایی
light artillery توپخانه سبک
artillery piece قبضه توپخانه
gunners جمعی توپخانه
hostile artillery توپخانه دشمن
self propelled توپخانه خودکششی
heavy artillery توپخانه سنگین
gunner's party گروه توپخانه
armored artillery توپخانه زرهدار
division artillery توپخانه لشگر
artillery battalion گردان توپخانه
corps artillery توپخانه سپاه
artillery branch رسته توپخانه
artillery group گروه توپخانه
artillery brigade تیپ توپخانه
artillery mount قنداق توپخانه
artillery mount سکوی توپخانه
turret برج توپخانه
coastal artillery توپخانه ساحلی
turrets برج توپخانه
artillery corps رسته توپخانه
artillery corps قسمت توپخانه
armored artillery توپخانه زرهی
division artillery توپخانه لشگری
artillery annex پیوست توپخانه
battering train توپخانه محاصره
army artillery توپخانه ارتش
artillery ammunition مهمات توپخانه
artillerist متخصص توپخانه
cannonry توپ و توپخانه
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
rolling barrage سد اتش غلطان توپخانه
spotter دیدبان توپخانه دریایی
air defense artillery توپخانه پدافند هوایی
fire plan طرح اتش توپخانه
firing chart طرح تیر توپخانه
active status خط مشی فعال توپخانه
gunnery ship ناو اموزشی توپخانه
flak توپخانه پدافند هوایی
aerial field artillery توپخانه محمول هوایی
air defense artillery fire unit سکوی توپخانه پدافندهوایی
no fire line خط منع اتش توپخانه
gunnery قوانین تیر توپخانه
army artillery توپخانه نیروی زمینی
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
artillery chart طرح تیر توپخانه
artillery carriage قنداق سلاح توپخانه
artillery preparation تیر تهیه توپخانه
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
all available تمام توپخانه موجود
artillery preparation اتش تهیه توپخانه
corps artillery توپخانه همراه سپاه
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
ask ask توپخانه یا اتش توپخانهء ضد هوایی
air and naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
contingent zone of fire منطقه اتش احتمالی توپخانه
all available کلیه توپخانه حاضر به تیر
air and naval gunfire اتش توپخانه دریایی و هوایی
fire control دستگاه کنترل اتش توپخانه
battery حمله با توپخانه ضرب و جرح
batteries حمله با توپخانه ضرب و جرح
air defense artillery fire unit یکان اتش توپخانه پدافندهوایی
jato unit موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
stargauge وسیله کالیبرسنجی در توپخانه دریایی
surface mission پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
plotting room مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
engagement control کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
towed توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions . توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
air spot تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
air defense artillery controller مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
gun salute سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
spotting line خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
mobile employment استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
fire unit یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
static employment کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
limber chest جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
possible امکان
eventuality امکان
posses امکان
possibility امکان
feasibility امکان
possibilities امکان
eventualities امکان
posse امکان
mid range موشک بردمتوسط یا توپخانه بردمتوسط
facility امکان وسیله
workable <adj.> امکان پذیر
asap به محض امکان
feasibility study امکان سنجی
conceivable امکان پذیر
makable <adj.> امکان پذیر
feasibilty امکان پذیری
financial feasibility امکان مالی
may امکان داشتن
damping power امکان استهلاک
conceivability امکان پذیری
practicable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
executable <adj.> امکان پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
credit line حد امکان خریدنسیه
doable <adj.> امکان پذیر
contrivable <adj.> امکان پذیر
achievable <adj.> امکان پذیر
defensibility امکان مدافعه
if possible در صورت امکان
feasibility امکان اجرا
optimum بهترین امکان
can امکان داشتن
viability امکان عملی
canning امکان داشتن
cans امکان داشتن
feasible امکان عملی
visibility امکان دید
impossibility امکان ناپذیری
at the earliest p moment در نخستین وهله امکان
conceivably <adv.> بطور امکان پذیر
impossible امکان نا پذیر نشدنی
as may be the case <adv.> بطور امکان پذیر
impossibility of performance عدم امکان در اجرا
incombustibility عدم امکان احتراق
acquirability امکان بدست اوردن
feasible امکان پذیر میسر
to be able to solve امکان به حل شدن داشتن
viability امکان ادامه حیات
conceivably بطور امکان پذیر
practicableness امکان قابلیت اجرا
contingently <adv.> بطور امکان پذیر
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
possible امکان پذیر میسر
feasibility study مطالعه امکان سنجی
free maneuver امکان حرکت ازاد
possibly <adv.> بطور امکان پذیر
visibility chart طرح امکان دید
to throw open the door to امکان پذیر کردن
offset plottin روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
impossibility عدم امکان کار نشدنی
output امکان نمایش اطلاعات میدهد
as little as possible اینقدر کم که امکان پذیر باشد
outputs امکان نمایش اطلاعات میدهد
there is no p of his going رفتن وی هیچ امکان ندارد
capability study مطالعه امکان انجام کار
freeze محدودیت عدم امکان تغییر
availability سهولت و امکان تحصیل اعتبار
full پر کردن درون چیزی تا حد امکان
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
readout وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
fullest پر کردن درون چیزی تا حد امکان
estoppel عدم امکان انکار پس از اقرار
freezes محدودیت عدم امکان تغییر
to turn upside down هر تلاش امکان پذیری را کرن
QuickTime گرافیکی امکان نمایش میدهد.
plugging امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
compromising امکان کشف داشتن به خطر افتادن
plugs امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
lightest نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
biological half time زمان امکان فعالیت عامل میکربی
MIDI sequencer 1-نرم افزاری که به کاربر امکان ضبط
impassablility امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
lighted نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com