Dictiornary-Farsi | چاره ناپذیری اقتضا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 192 (9 milliseconds)

English	Persian
indispensability	چاره ناپذیری اقتضا


Other Matches

irremediableness	چاره ناپذیری
inevitability	چاره ناپذیری
irretrievability	چاره ناپذیری
inexpiably	بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
occasioned	اقتضا
occasion	اقتضا
occasioning	اقتضا
exigency	اقتضا
occasions	اقتضا
advisability	اقتضا
exigencies	اقتضا
exigence	اقتضا
appropiateness	اقتضا
inappropriateness	عدم اقتضا
pertinence or nency	اقتضا مناسبت
pro renata	بر حسب اقتضا
inexpediency	عدم اقتضا
inexpedience	عدم اقتضا
expediently	از روی مصلحت یا اقتضا
remedy	چاره
remedying	چاره
alternative	چاره
makeshift	چاره
recourse	چاره
shiftless	بی چاره
alternatives	چاره
remedies	چاره
resourc	چاره
remediless	بی چاره
remedied	چاره
when occasion serves	هر وقت اقتضا کند هر وقت مقتضی باشد
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
engrained	چاره ناپذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
an active remedy	چاره موثر
inescapable	چاره نا پذیر
mitraille	چاره پاره
pis aller	اخرین چاره
remediable	چاره پذیر
make do	چاره موقتی
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
the remedy lies in this	چاره ان اینست
It cant be helped.	چاره ای نیست
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
solutions	چاره سازی
inevitable	چاره نا پذیر
ineluctable	چاره ناپذیر
resourceful	چاره ساز
solution	چاره سازی
stopgaps	چاره موقت
stopgap	چاره موقت
irremediable	چاره ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
To seak a remedy.	چاره جویی کردن
to seek a remedy for something	چاره جویی کردن
the only remedy is patience	چاره ان شکیبایی است
stop gap	وسیله یا چاره موقتی
pis aller	اخرین پناه چاره
indispensably	بطور چاره ناپذیر
irremediably	بطور چاره ناپذیر
To find a way out. To find a remedy.	چاره پیدا کردن
i had no a	چاره دیگری نداشتم
dispensable	چاره پذیر غیرضروری
boot	اخراج چاره یافایده
remedial	چاره ساز شفابخش
irredeemably	بطور چاره ناپذیر
indispensable	چاره نا پذیر ضروری
illimitableness	حد ناپذیری
illimitability	حد ناپذیری
imperviousness	نم ناپذیری
indissolubility	حل ناپذیری
What can one do about it?	چاره کدام است ( چیست ) ؟
makeshift	چاره موقتی ادم رذل
death is inevitable	مرگ حتمی یا چاره ناپذیراست
inseparability	تجزیه ناپذیری
insuperability	شکست ناپذیری
intangibility	لمس ناپذیری
interminableness	پایان ناپذیری
intolerability	تحمل ناپذیری
invariance	تغییر ناپذیری
inscrutability	تفحص ناپذیری
insatiability	تسکین ناپذیری
rigidity	انعطاف ناپذیری
inexpiableness	کفاره ناپذیری
inexpiableness	مرمت ناپذیری
inflexibility	انعطاف ناپذیری
inexplicability	توضیح ناپذیری
inexpressibility	بیان ناپذیری
inextensibility	انبساط ناپذیری
infallibly	لغزش ناپذیری
invincibility	شکست ناپذیری
irreconcilability	وفق ناپذیری
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irremissibility	بخشش ناپذیری
permeability	نفود ناپذیری
nonadditivity	جمع ناپذیری
mortmain	انتقال ناپذیری
invulnerability	اسیب ناپذیری
irrevocability	برگشت ناپذیری
irreversibility	برگشت ناپذیری
irretrievability	جبران ناپذیری
irresistibility	مقاومت ناپذیری
irresistibility	ایستادگی ناپذیری
irreparableness	جبران ناپذیری
irremediableness	علاج ناپذیری
immobility	تحرک ناپذیری
irrefutability	انکار ناپذیری
irreducibility	تحویل ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	وفق ناپذیری
untouchability	لمس ناپذیری
immutability	تغییر ناپذیری
impenetrability	نفوذ ناپذیری
impossibility	امکان ناپذیری
imperviousness	سرایت ناپذیری
abclution	فرهنگ ناپذیری
imperviousness	نفوذ ناپذیری
acoria	سیری ناپذیری
inalterability	تغییر ناپذیری
inaccessibility	دسترسی ناپذیری
chalktest	ازمایش اب ناپذیری با گچ
elastance	برق ناپذیری
impermeability	نشت ناپذیری
immiscibility	امتزاج ناپذیری
immeusurableness	پیمایش ناپذیری
immeasurability	پیمایش ناپذیری
achromatisation	رنگ ناپذیری
impassibility	تحمل ناپذیری
impassiveness	تالم ناپذیری
impenetrableness	سرایت ناپذیری
impenetrableness	خلول ناپذیری
achromatism	رنگ ناپذیری
incommutability	تبدیل ناپذیری
incommutability	تخفیف ناپذیری
indiscerptibility	تجزیه ناپذیری
incompressibility	تراکم ناپذیری
inaccessibility	ارتباط ناپذیری
indisputability	بحث ناپذیری
indomitability	تسخیر ناپذیری
ineffability	وصف ناپذیری
inelasticity	کشش ناپذیری
inerrability	لغزش ناپذیری
inerrable	لغزش ناپذیری
indestructibility	فنا ناپذیری
indescribability	وصف ناپذیری
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
incorruption	فساد ناپذیری
incurability	علاج ناپذیری
incondensability	انقباض ناپذیری
indefatigability	خستگی ناپذیری
achromatization	رنگ ناپذیری
indefensibility	دفاع ناپذیری
indefensibility	تصدیق ناپذیری
incomparability	مقایسه ناپذیری
help	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helps	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
helped	مدد رساندن بهترکردن چاره کردن
afterthought	چاره اندیشی برای کاری پس از کردن آن
haematogen	دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
wage rigidity	انعطاف ناپذیری مزد
elastivity	واحد برق ناپذیری
factorial invariance	تغییر ناپذیری عاملی
modulus of incompressibility	ضریب فشار ناپذیری
price rigidity	انعطاف ناپذیری قیمت
impermeability	نفوذ ناپذیری ناتراوایی
impermeability	نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
rigidity of prices	انعطاف ناپذیری قیمت ها
rigidity of wages	انعطاف ناپذیری مزدها
to seek a remedy for something	چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
It just cant be helped .	کاریش نمی شود کرد ( چاره یی نیست )
implacability	تسکین ناپذیری کینه توزی
incommensurability	عدم تقارن سنجش ناپذیری
impalpability	دارای خصوصیات لمس ناپذیری
imperturbableness	خون سردی تشویش ناپذیری
unattainbility of absolute zero	دسترس ناپذیری صفر مطلق
afterthoughts	فکر کاهل چاره اندیشی برای کاری پس از کردن ان
impassablility	امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
impenitence	بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
He is incorrigible.	این آدم چاره اش نمی شود ( اصلاح پذیر نیست )
undisputed	بی چون وچرابی بحث ناپذیری مسلم بودن
hydraulic fluid	سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
anoxia	فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ameliorated	اصلاح کردن چاره کردن
ameliorates	اصلاح کردن چاره کردن
ameliorate	اصلاح کردن چاره کردن
ameliorating	اصلاح کردن چاره کردن
untouchables	غیرقابل لمس لمس ناپذیری
untouchable	غیرقابل لمس لمس ناپذیری
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر