Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
seasoner	چاشنی زننده
Other Matches
fuze	ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture	خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
fuzing	چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
detonating charge	چاشنی
amorce	چاشنی
seasoning	چاشنی
destructor	چاشنی
detonator	چاشنی
sauces	چاشنی
igniter	چاشنی
ignitor	چاشنی
flavourings	چاشنی
flavouring	چاشنی
flavorings	چاشنی
devices	چاشنی
device	چاشنی
percussion caps	چاشنی
sauce	چاشنی
stuffing	چاشنی
detonators	چاشنی
dressing	چاشنی
dressings	چاشنی
cap	چاشنی
capsules	چاشنی
capsule	چاشنی
capped	چاشنی
percussion cap	چاشنی
flavoring	چاشنی
primers	چاشنی
lures	چاشنی
primer	چاشنی
lured	چاشنی
lure	چاشنی
fuze	چاشنی
safety fuze	چاشنی
salmagundi	چاشنی
luring	چاشنی
pit a pat	زننده
acrimonious	زننده
staring	زننده
starring	زننده
mordant	زننده
nastier	زننده
nasties	زننده
nastiest	زننده
nasty	زننده
hideous	زننده
applauder	کف زننده
beater	زننده
percutient	زننده
shuffler	زننده
scabrous	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
repercussive	پس زننده
forbidding	زننده
loathsome	زننده
nauseam	زننده
unlovely	زننده
tart	زننده
tarts	زننده
water repellent	پس زننده اب
vile	زننده
viler	زننده
vilest	زننده
bitten	زننده
wetter	نم زننده
repeller	زننده
striker	زننده
biting	زننده
clappers	کف زننده
squalid	زننده
acrid	زننده
garish	زننده
repellents	زننده
prickling	زننده
poignant	زننده
stinking	زننده
pinching	زننده
clapper	کف زننده
nippy	زننده
strikers	زننده
repellent	زننده
knockers	زننده
strikingly	زننده
knocker	زننده
striking	زننده
pungent	زننده
percussion cap	چاشنی ضربتی
percussion caps	چاشنی ضربتی
detonating cord	مدار چاشنی
primer seat	مقر چاشنی
primer pouch	محفظه چاشنی
defused	چاشنی کشیدن
garniture	تزیین چاشنی
relishing	چاشنی ذوق
relishes	چاشنی ذوق
detonation cap	کلاهک چاشنی
cannon primer	چاشنی توپ
detonation cord	فتیله چاشنی
blasting cap	کلاهک چاشنی
electric primer	چاشنی الکتریکی
flash fuze	چاشنی الکتریکی
adapter booster	چاشنی خوران
relish	چاشنی ذوق
igniter train	مجموعه چاشنی
igniting powder	خرج چاشنی
ignition cap	کلاهک چاشنی
destructor	چاشنی انفجاری
garnishes	چاشنی زدن
relished	چاشنی ذوق
spice	چاشنی غذا
defusing	چاشنی کشیدن
prime	چاشنی گذاشتن
defuses	چاشنی کشیدن
garnish	چاشنی زدن
garnished	چاشنی زدن
sauce	چاشنی زدن به
spicing	چاشنی غذا
spices	چاشنی غذا
sauces	چاشنی زدن به
spiced	چاشنی غذا
tutti frutti	چاشنی میوهدار
ketchup	چاشنی غذا
defuse	چاشنی کشیدن
primed	چاشنی گذاشتن
primes	چاشنی گذاشتن
garishly	بطور زننده
germinant	جوانه زننده
ad nauseam	بسیار زننده
libelant	تهمت زننده
gasper	نفس زننده
galssy	بی نور زننده
flogger	زننده شلاق
howler	جیغ زننده
howlers	جیغ زننده
harsh	ناگوار زننده
disturber	برهم زننده
dozer	چرت زننده
harsher	ناگوار زننده
estimator	تخمین زننده
flagellator	شلاق زننده
sharpest	زننده زیرک
flagellator	تازیانه زننده
flogger	تازیانه زننده
libellant	تهمت زننده
harshest	ناگوار زننده
sourish	به ترشی زننده
puddler	بهم زننده
callers	صدا زننده
caller	صدا زننده
slumberer	چرت زننده
sharp	زننده زیرک
shouter	فریاد زننده
sharps	زننده زیرک
shackler	بخو زننده
scarifier	تیغ زننده
scintillant	جرقه زننده
scintillator	جرقه زننده
spicily	بطور زننده
pricker	سیخ زننده
pertubative	برهم زننده
trudger	قدم زننده
tacker	کوک زننده
inveigler	گول زننده
tacker	میخ زننده
kicker	زننده ضربه با پا
strider	گام زننده
knotter	گره زننده
lasher n	سد شلاق زننده
malodor	بوی زننده
napper	چرت زننده
staring red	قرمز زننده
pacer	گام زننده
seasoner	ادویه زننده
coruscant	برق زننده
revolting	بهم زننده
glare	روشنایی زننده
acrimoniousness	سخن زننده
accusant	تهمت زننده
glared	روشنایی زننده
glares	روشنایی زننده
fizzy	جوش زننده
accusers	تهمت زننده
accuser	تهمت زننده
crying	جار زننده
bubblier	جوش زننده
bubbliest	جوش زننده
bubbly	جوش زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
scintillating	جرقه زننده
gaunt	زننده ساختن
pickiest	ضربه زننده
catterer	چهچه زننده
cornerman	زننده کرنر
calumnious	تهمت زننده
calumniator	افترا زننده
pickier	ضربه زننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com