English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
uncharged چاشنی گذاری نشده
Other Matches
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
primming چاشنی گذاری کردن
unnumbered شماره گذاری نشده
uncharged خرج گذاری نشده
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
unpremediated پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
uncommitted غیر متعهد نشده تعهد نشده
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke رام نشده سوقان گیری نشده
unobligated اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbaoked سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncharged محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsifted الک نشده رسیدگی نشده
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked خواسته نشده پرسیده نشده
undirected رهبری نشده راهنمایی نشده
untried امتحان نشده محاکمه نشده
unsought جستجو نشده کشف نشده
unredeemed جبران نشده سبک نشده
irredenta انجام نشده جبران نشده
inconsummate تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
incomplete انجام نشده پر نشده
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
amorce چاشنی
detonator چاشنی
dressings چاشنی
sauce چاشنی
destructor چاشنی
stuffing چاشنی
primer چاشنی
primers چاشنی
sauces چاشنی
flavouring چاشنی
flavourings چاشنی
cap چاشنی
capped چاشنی
devices چاشنی
percussion cap چاشنی
percussion caps چاشنی
flavorings چاشنی
capsules چاشنی
capsule چاشنی
seasoning چاشنی
detonators چاشنی
dressing چاشنی
flavoring چاشنی
device چاشنی
salmagundi چاشنی
fuze چاشنی
safety fuze چاشنی
ignitor چاشنی
igniter چاشنی
detonating charge چاشنی
lure چاشنی
lured چاشنی
lures چاشنی
luring چاشنی
percussion caps چاشنی ضربتی
garniture تزیین چاشنی
defusing چاشنی کشیدن
defuses چاشنی کشیدن
primed چاشنی گذاشتن
defused چاشنی کشیدن
defuse چاشنی کشیدن
detonation cord فتیله چاشنی
percussion cap چاشنی ضربتی
relishing چاشنی ذوق
electric primer چاشنی الکتریکی
primes چاشنی گذاشتن
garnished چاشنی زدن
flash fuze چاشنی الکتریکی
prime چاشنی گذاشتن
garnishes چاشنی زدن
ketchup چاشنی غذا
relishes چاشنی ذوق
garnish چاشنی زدن
relish چاشنی ذوق
relished چاشنی ذوق
tutti frutti چاشنی میوهدار
detonating cord مدار چاشنی
sauce چاشنی زدن به
spice چاشنی غذا
primer pouch محفظه چاشنی
spiced چاشنی غذا
adapter booster چاشنی خوران
primer seat مقر چاشنی
spices چاشنی غذا
cannon primer چاشنی توپ
blasting cap کلاهک چاشنی
seasoner چاشنی زننده
sauces چاشنی زدن به
ignition cap کلاهک چاشنی
destructor چاشنی انفجاری
detonation cap کلاهک چاشنی
igniting powder خرج چاشنی
spicing چاشنی غذا
igniter train مجموعه چاشنی
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
French dressing چاشنی سالاد فرانسوی
sauce boat فرف چاشنی خوری
garnish چاشنی زدن به ارایش
sauce-boat فرف چاشنی خوری
garnishes چاشنی زدن به ارایش
activate چاشنی مین را کشیدن
garnished چاشنی زدن به ارایش
flavor چاشنی زدن به معطرکردن
melinite مخصوص تهیه چاشنی
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
seasoned دوران چاشنی زدن
flavors چاشنی زدن به معطرکردن
flavored چاشنی زدن به معطرکردن
season دوران چاشنی زدن
chutney یکنوع چاشنی غذا
sauce-boats فرف چاشنی خوری
seasons دوران چاشنی زدن
condiment چاشنی ادویه زدن
primer leak نشد کردن چاشنی
adhesion agent چاشنی چسب افزا
safing چاشنی برداری کردن
cannon primer چاشنی خرج توپ
primer leak خروج گازاز ته چاشنی
primer pouch کیف یافانوسقه چاشنی
primer setback عقب نشستن چاشنی
precussion detonator چاشنی ضربتی یا دنگی
initiator چاشنی مشتعل کننده
condiments چاشنی ادویه زدن
au naturel ساده و بدون چاشنی
flavour چاشنی زدن به معطرکردن
flavours چاشنی زدن به معطرکردن
flavours چاشنی مزه دار کردن
initiator چاشنی اولیه خرج ابتدایی
gamy چاشنی زده افتضاح اور
firing mechanism چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
flavor چاشنی مزه دار کردن
hung striker چاشنی عمل نکرده نارنجک
hung striker ضارب چاشنی معیوب نارنجک
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
electric squib نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
flavors چاشنی مزه دار کردن
flavored چاشنی مزه دار کردن
salad dressing چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressings چاشنی وادویه مخصوص سالاد
gamey چاشنی زده افتضاح اور
squibs چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavour چاشنی مزه دار کردن
squib چاشنی خرج راکتهای دریایی
cock چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squibs یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
cocks چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
to dress [salad] چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
mayonnaise نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
cocking چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
squib یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
soy سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activates به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
uncharged پر نشده
unbowed خم نشده
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
indention تو گذاری
lineation خط گذاری
coding کد گذاری
unset ثابت نشده
unsaturate اشباع نشده
unbroken رام نشده
inedited منتشر نشده
uncharted اکتشاف نشده
the date was not specified نشده بود
unpremediated تصور نشده
unworn کهنه نشده
unsaved پس انداز نشده
unsaturated اشباع نشده
unsettled تصفیه نشده
unshod نعل نشده
in sheets صحافی نشده
increate افریده نشده
unpolished پرداخت نشده
unthickened تغلیظ نشده
inextinct نیست نشده
unstudied مطالعه نشده
unsocialized اجتماعی نشده
unsight دیده نشده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com