English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
English Persian
snickersnee چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
snickorsnee چاقوکشی چاقو یا شمشیربزرگ
Other Matches
a knife یک چاقو
whittle چاقو
stabbing چاقو کشی
stabbings چاقو کشی
knifing چاقو کشی
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
knife edge لبه چاقو
whittler چاقو تیز کن
stab at someone چاقو کشیدن
knife rest جای چاقو
knived چاقو دار
knifes : چاقو کارد
knifes : چاقو زدن
knife-edge لبه چاقو
knife-edges لبه چاقو
stab زخم چاقو
stabbed زخم چاقو
stabs زخم چاقو
knife : چاقو زدن
knife : چاقو کارد
knifed : چاقو زدن
knifed : چاقو کارد
ruffianism چاقو کشی
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
whetstone سنگ چاقو تیز کن
center grinding سنگ چاقو تیزکنی
jackknife قلمتراش با چاقو بریدن
grind stone سنگ چاقو تیزکنی
grindstone سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
grindstones سنگ چاقو تیز کنی
cylinderical grinder دستگاه چاقو تیزکنی مدور
oilstone سنگ چاقو تیز کنی
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
buckhorn استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
plantable lanceolata استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
bread-boards تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com