Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
plump	چاق وچله فربه ساختن
plumpest	چاق وچله فربه ساختن
Other Matches
squab	چاق وچله
roly-poly	چاق وچله
roly poly	چاق وچله
chuffy	چاق وچله
fubsy	چاق وچله
gawsie	چاق وچله
gawsy	چاق وچله
lobs	غبغب چاق وچله
lobbing	غبغب چاق وچله
lobbed	غبغب چاق وچله
lob	غبغب چاق وچله
buxom	چاق وچله خوش
plumpy	فربه
heavyweight	فربه
well-fed	فربه
in pride of grease	فربه
in grease	فربه
hammy	فربه
fats	فربه
heavy-set	فربه
fatter	فربه
heavyweights	فربه
fat heart	دل فربه
corpulent	فربه
fat	فربه
fattest	فربه
obese	فربه
pursy	فربه
tubby	فربه
fleshy	فربه
fleshiest	فربه
plumpest	فربه
plump	فربه
fleshier	فربه
beefy	فربه
pyknic type	سنخ فربه تن
to fil out	فربه شدن
to grow fat	فربه شدن
endomorphy	فربه تنی
fulsome	فربه شهوانی
fattened	فربه کردن
fatten	فربه کردن
fattens	فربه کردن
fat guts	ادم فربه وگوشتالو
pudding face	صورت بزرگ و فربه
plumper	فربه کننده دروغ محض
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
fatter	چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fattest	چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fat	چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
fats	چربی دار کردن فربه یا پرواری کردن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
indite	ساختن
create	ساختن
constructs	ساختن
creates	ساختن
creating	ساختن
constructed	ساختن
constructing	ساختن
construct	ساختن
miscreate	بد ساختن
fabricating	ساختن
manufacture	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashions	مد ساختن
invents	ساختن
makes	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
compose	ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
put-up	ساختن
put up	ساختن
make	ساختن
invent	ساختن
carbonize	کک ساختن
fabrication	ساختن
manufactures	ساختن
manufactured	ساختن
bulid	ساختن
dree	ساختن با
confect	ساختن
upgrade	ساختن
pellet	حب ساختن
upgraded	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
composes	ساختن
fabricates	ساختن
minted	ساختن
remakes	از نو ساختن
minting	ساختن
remake	از نو ساختن
produced	ساختن
mints	ساختن
upbuild	ساختن
to t. up	ساختن
produce	ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
produces	ساختن
mint	ساختن
idolizing	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
idolising	بت ساختن
forborne	ساختن با
generate	ساختن
fabricate	ساختن
unifying	تک ساختن
generating	ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
bridge	پل ساختن
generates	ساختن
to go in with	ساختن با
unifies	تک ساختن
set up	ساختن
fabricated	ساختن
to get along	ساختن
generated	ساختن
unify	تک ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
subvert	واژگون ساختن
nauseates	متنفر ساختن
nauseated	متنفر ساختن
gaunt	زننده ساختن
ensures	مطمئن ساختن
disable	ناتوان ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensconce	استحکامات ساختن
ensconces	استحکامات ساختن
discover	مکشوف ساختن
notifying	اگاه ساختن
ensconced	استحکامات ساختن
notified	اگاه ساختن
disabling	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
nauseate	متنفر ساختن
sepulchers	قبر ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
produced	ساختن محصول
familiarises	اشنا ساختن
familiarised	اشنا ساختن
reconciles	راضی ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
produce	ساختن محصول
discovers	مکشوف ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
subverts	واژگون ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
reconcile	راضی ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
produces	ساختن محصول
improvise	بالبداهه ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
familiarized	اشنا ساختن
reconciling	راضی ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
discourage	بی جرات ساختن
denudes	عاری ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	معیوب ساختن
denuded	عاری ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
denude	عاری ساختن
snarls	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
vitiate	معیوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
discourages	بی جرات ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com