Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
Other Matches
steeplechasing
مسابقه دو 0003 متر با مانع
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
deathlon
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
flat race
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
grazing point
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
lateral water hazard
مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
boxes
چاله
pooled
چاله اب
box
چاله
ditches
چاله
ditch
چاله
pot hole
چاله
borings
چاله
pool
چاله اب
pits
چاله
depression
چاله
ditched
چاله
depressions
چاله
pools
چاله اب
water hole
چاله اب
pit
چاله
loblolly
چاله گل الود
lubritorium
چاله سرویس
silt pit
چاله رسوب
rutty
پر چاله چوله
pooled
برکه چاله اب
borrow pit
چاله خاکبرداری
pockety
چاله دار
sullage pit
چاله نارنجک
chain locker
چاله زنجیر
pitting
چاله کنی
soakage pit
چاله نارنجک
ammunition pit
چاله مهمات
pool
برکه چاله اب
pools
برکه چاله اب
puddle
چاله فاضل اب
pitted
سوراخ سوراخ چاله چاله
sumps
چاله نارنجک
armpits
چاله زیربغل
pit
چاله خرج
sumps
چاله سنگر
sump
چاله نارنجک
sump
چاله سنگر
pits
چاله خرج
puddles
چاله فاضل اب
armpit
چاله زیربغل
streetwise
چاله میدانی
FI'll the pit with earth
چاله را با خاک پ؟ کن
trench
چاله و ترانشه
trenches
چاله و ترانشه
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
soakage pit
چاله زه کشی سنگر
craters
چاله ترکش گلوله ها
recoil pit
چاله تیر قائم
crater
چاله ترکش گلوله ها
chain pipe
دهانه چاله زنجیر
plashy
مانند ابگیریا چاله
foundry pit
چاله ریخته گری
ashpit
چاله مخصوص خاکستر
high angle pit
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
recoil pit
چاله عقب نشینی لوله
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
cratering charge
خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
armpit
چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
batardeau
[دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
armpits
چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
Better go around than fall into the dithc..
<proverb>
از کنار برو تا در چاله نیفتى .((ایتیاط در هر شرطى اصلی است))..
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
sullage pit
چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
balk
مانع
swimmingly
بی مانع
shield
مانع
baulks
مانع
strait jacket
مانع
shields
مانع
strait jackets
مانع
blocks
مانع
repellents
مانع
repellent
مانع
impediments
مانع
impediment
مانع
bar
مانع
baulking
مانع
hurdles
مانع
hurdle
دو با مانع
hurdle
مانع
barrier
مانع
hurdles
دو با مانع
curtains
مانع
baulked
مانع
balks
مانع
balking
مانع
balked
مانع
barricade
مانع
barricaded
مانع
barricades
مانع
barricading
مانع
crests
مانع
snag
مانع
encumbrance
مانع
encumbrances
مانع
preventive
مانع
block
مانع
snagging
مانع
snags
مانع
cresting
مانع
crest
مانع
pull back
مانع
hindering
مانع
hindered
مانع
hinders
مانع
hinder
مانع
masking
مانع
restraints
مانع
restraint
مانع
clog
مانع
clogged
مانع
bars
مانع
clogs
مانع
obstacle
مانع
in the way
مانع
drawback
مانع
drawbacks
مانع
blocked
مانع
pull-back
مانع
shackled
مانع
shackles
مانع
shackling
مانع
stumbling block
مانع
stumbling blocks
مانع
hedge
مانع
hedged
مانع
hedges
مانع
degage
بی مانع
dead lock
مانع
preventor
مانع
shackle
مانع
obstaele
مانع
constraint
مانع
pull-backs
مانع
hindrance
مانع
hindrances
مانع
dike
مانع
massif
مانع
massifs
مانع
impeditive
مانع
impedimental
مانع
impedient
مانع
hold back
مانع
set back
مانع
stop
مانع
barriers
مانع
interference
مانع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com