English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
group occulating light چراغ ناپیوسته گروهی
Other Matches
occulting light چراغ ناپیوسته دریایی
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
discrete ناپیوسته
acondylose ناپیوسته
discontinuous ناپیوسته
acondylous ناپیوسته
discontiguous ناپیوسته
discrete variable متغیر ناپیوسته
dispersed phase فاز ناپیوسته
discontinuous phase فاز ناپیوسته
discontinuous function تابع ناپیوسته
discontinuous منفصل ناپیوسته
gap grading دانه بندی ناپیوسته
banged صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
congregational گروهی
communally گروهی
communal گروهی
gregarious گروهی
group atmosphere جو گروهی
trimerous سه گروهی
tripling سه گروهی
triple سه گروهی
triples سه گروهی
tripled سه گروهی
group theory نظریه گروهی
group test ازمون گروهی
mass media رسانههای گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
group structure ساخت گروهی
esprit de corps روح گروهی
group velocity سرعت گروهی
proximate analysis تجزیه گروهی
team game بازی گروهی
sociogram نگاره گروهی
quadrilles رقص گروهی
mameluke عضو گروهی
quadrille رقص گروهی
team teaching تدریس گروهی
syntality شخصیت گروهی
intergroup میان گروهی
groupware ابزار گروهی
group selector سلکتور گروهی
bulk properties خواص گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
media رسانههای گروهی
Republican جمهوری گروهی
Republicans جمهوری گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
gang punch منگنه گروهی
gang switch کلید گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
batch quantity کمیت گروهی
collective protection حفافت گروهی
clustered devices دستگاههای گروهی
deck switch کلید گروهی
group contagion سرایت گروهی
group discussion بحث گروهی
group drive محرکه گروهی
group factors عاملهای گروهی
group printing چاپ گروهی
group pressure فشار گروهی
group norms هنجارهای گروهی
group membership عضویت گروهی
group interview مصاحبه گروهی
group frequency بسامد گروهی
corporations گروهی از مردم
corporation گروهی از مردم
group dynamics پویش گروهی
marathon جلسه گروهی طولانی
group teaming ریخته گری گروهی
broadside messing ناهار خوری گروهی
ring [algebraic structure] حلقه گروهی [ریاضی]
synecology بوم شناسی گروهی
cluster controller کنترل کننده گروهی
bursts گروهی از خطاهای پیاپی .
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
between group variance پراکنش میان گروهی
directive group therapy درمان رهنمودی گروهی
marathons جلسه گروهی طولانی
group identification همانند سازی گروهی
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
group casting ریخته گری گروهی
particular baptists گروهی از تعمید کنندگان
within group variance پراکنش درون گروهی
gang milling cutter دستگاه فرز گروهی
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
synecologic وابسته به بوم شناسی گروهی
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group teaming plate صفحه ریخته گری گروهی
cursors گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
gulps گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping گروهی از کلمات معمولا دو بایت
bands گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
band گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
gulped گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp گروهی از کلمات معمولا دو بایت
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
bytes گروهی از بیتها یا ارقام باینری
byte گروهی از بیتها یا ارقام باینری
cursor گروهی از کلیدهای کنترل نمایشگر
tetraspore گروهی متشکل ازچهار هاگ
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
terman group test of mental ability آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
eminence پر مقام [بالا رتبه] در گروهی یا پیشه ای
package گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packaged گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
packages گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
media hype تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
fox-hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
media circus تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
do one's bit (part) <idiom> کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
batch گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
batches گروهی از موضوعات که در یک زمان ایجاد شده اند
fox hunting شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
odd man out <idiom> آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
octet گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
radical economists منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
cpu گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
nightlight چراغ کم سو
lamps چراغ
nightlights چراغ کم سو
lamp چراغ
overtaking light چراغ
white steaming light چراغ
lampad چراغ
lampers چراغ
lamplighter چراغ چی
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
dashboard light چراغ داشبورد
fanal چراغ گشتی
torch light چراغ قوهای
dome light چراغ برجک
electric bulb چراغ برق
electric torch چراغ قوهای
electric lamp چراغ برق
fixed light چراغ ثابت
flash light چراغ قوه
gaslight چراغ گاز
gas flame چراغ گازی
dim light چراغ جنگی
flashing light چراغ چشمک زن
portable lamp چراغ سیار
stop light چراغ ترمز
come-on چراغ زدن
pocket lamp چراغ قوه
come-ons چراغ زدن
paraffin oil نفت چراغ
lampshade گنبدهی چراغ
lampshades گنبدهی چراغ
leading light چشم و چراغ
occulting light چراغ ممتد
miner's lamp چراغ معدن
mantle lamp چراغ توری
portable lamp چراغ گردان
portable standard چراغ مطالعه
traffic signal چراغ راهنمایی
stop lamp چراغ ترمز
stereopticon چراغ عکس
standing light چراغ پلیسی
standing light چراغ ثابت
safety lamp چراغ ایمنی
safety lamp چراغ اطمینان
warning light چراغ خطر
portable standard چراغ ایستا
mantle burner چراغ توری
lucernal چراغ دار
light list چراغ نامه
kerosine نفت چراغ
indicating lamp چراغ راهنما
incandescent mantle توری چراغ
head lamp چراغ پیشانی
nightlights چراغ خواب
light چراغ برق
indicator چراغ راهنما
pressure lamp چراغ تلمبهای
kerosone نفت چراغ
light line خط چراغ جنگی
light house چراغ دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com