English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
saturated fat چربی اشباع شده
saturated fats چربی اشباع شده
Search result with all words
poly unsaturated fat پلی چربی اشباع نشده
unsaturated fat چربی اشباع نشده
Other Matches
lipoma تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fats چربی چربی دار
fattest چربی چربی دار
fat چربی چربی دار
fatter چربی چربی دار
impregnation اشباع
concentration اشباع
concentrations اشباع
suffusion اشباع
saturated اشباع
satiation اشباع
saturation اشباع
oiliness چربی
meagre بی چربی
greasing چربی
creaminess چربی
fatless بی چربی
myelin چربی پی
meager بی چربی
adiposeness or diposity چربی
greasily با چربی
greasiness چربی
greasy چربی
oil چربی
lipid چربی
lipide چربی
oiling چربی
oils چربی
lubricous چربی
greased چربی
fats چربی
fattest چربی
thinnest کم چربی
fat چربی
fatness چربی
grease چربی
thin کم چربی
thinned کم چربی
thinners کم چربی
fatter چربی
thins کم چربی
neural satiation اشباع عصبی
sodden اشباع شده
filament saturation اشباع دمایی
filament saturation اشباع افروزه
degree of saturation درجه اشباع
color saturation اشباع رنگ
plate saturation اشباع اند
current saturation اشباع اند
anode saturation اشباع اند
saturation capacity گنجایش اشباع
ingraft اشباع کردن
saturable اشباع شدنی
saturant اشباع شده
saturated zone منطقه اشباع
subsaturated نزدیک به اشباع
zine of saturation منطقه اشباع
saturator اشباع کننده
saturation state رژیم اشباع
saturation current جریان اشباع
subsaturation شبه اشباع
satiable قابل اشباع
temperature saturation اشباع دمایی
voltage saturation اشباع اند
magnetic saturation اشباع اهن
magnetic saturation اشباع مغناطیسی
voltage saturation اشباع ولتاژی
overfull employment اشباع اشتغال
unsaturated اشباع نشده
pervasivenness قوه اشباع
unsaturate اشباع نشده
satiable اشباع شدنی
saturation factor ضریب اشباع
impregnant اشباع شده
saturate اشباع شدن
waterlogged ازاب اشباع
imbibed اشباع کردن
saturates اشباع کردن
imbibe اشباع کردن
satiating اشباع شدن
satiates اشباع شدن
satiated اشباع شدن
saturates اشباع شدن
satiate اشباع شدن
saturating اشباع کردن
saturating اشباع شدن
saturate اشباع کردن
steep اشباع کردن
imbue اشباع کردن
imbued اشباع کردن
steepest اشباع کردن
imbibes اشباع کردن
imbues اشباع کردن
imbibing اشباع کردن
imbuing اشباع کردن
saturated اشباع شده
lipotropic چربی سوز
sebaceous چربی دار
lipuria چربی در پیشاب
fat is insoluble in water چربی در اب حل نمیشود
skim milk شیر بی چربی
fattiness خاصیت چربی
lipophilic چربی دوست
lipophilic چربی گرای
grease trap بازیابی چربی
grease trap چربی گیر
greased روغن چربی
adipic وابسته به چربی
greasing روغن چربی
flense چربی گرفتن از
lipomatous چربی مانند
lipoid شبه چربی
degreasing اب کردن چربی
vegtable fat چربی گیاهی
adipose tissue بافت چربی
adipocere چربی لاش
wool fat چربی پشم
leather head چربی دانه
lard چربی خوک
blackheads چربی دانه
blackhead چربی دانه
wool grease چربی پشم
aliphatic چربی دار
animal fat چربی حیوانی
suint چربی پشم
whipping cream خامهی پر چربی
comedo چربی دانه
fatty چربی مانند
casein پنیر بی چربی
grease روغن چربی
indoctrinate اغشتن اشباع کردن
chroma درجه اشباع رنگ
suffusing پوشاندن اشباع کردن
suffused پوشاندن اشباع کردن
indoctrinating اغشتن اشباع کردن
indoctrinates اغشتن اشباع کردن
indoctrinated اغشتن اشباع کردن
suffuses پوشاندن اشباع کردن
suffuse پوشاندن اشباع کردن
chalk-line [ریسمان اشباع شده با گچ]
subsaturated نیمه اشباع شده
collector saturation voltage ولتاژ اشباع کلکتور
under szturated rock سنگ زیر اشباع
unsaturate ترکیب اشباع نشده
unsaturated ترکیب اشباع نشده
saturated transistor ترانزیستور اشباع شده
saturated soil paste خمیر خاک اشباع
saturated air هوای اشباع شده
saturant بحد اشباع رسیده
pervasiveness قوه سرایت یا اشباع
emulsioning ذرات چربی دراب
adipose tissue چربی حیوانی پیه
emulsioned ذرات چربی دراب
blobber چربی یاپیه نهنگ
lipolysis تجزیه وتحلیل چربی
greasily به شکل روغن یا چربی
emulsion ذرات چربی دراب
fatback چربی پشت خوک
emulsions ذرات چربی دراب
lubricity شهوانی بودن چربی
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
polyunsaturated دارای حلقههای اشباع نشده
ethylene هیدرو کربن اشباع نشده
soak بوسیله مایع اشباع شدن
lard گوشت خوک چربی زدن
butyrometer الت سنجش چربی شیر
blubbers چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering چربی اوردن هایهای گریستن
blubber چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered چربی اوردن هایهای گریستن
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
inundates زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
acetylene هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundating زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundate زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
I clinched a lucrative deal. معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lardon تکه چربی که لای گوشت گذارند
pate de foie gras خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lanoloin چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardoon تکه چربی که لای گوشت گذارند
blubbers چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lactoscope شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
greasing روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
grease روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
blubbering چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbered چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
oilite bushing بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
lipid مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipide مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipotropic موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
pope's eye غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com