Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
lipophilic
چربی دوست
Other Matches
lipoma
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
degreasing
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
fats
چربی چربی دار
fatter
چربی چربی دار
fattest
چربی چربی دار
fat
چربی چربی دار
I like to be friends with you.
من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
fatless
بی چربی
grease
چربی
lubricous
چربی
meagre
بی چربی
meager
بی چربی
myelin
چربی پی
greasy
چربی
greasiness
چربی
fatness
چربی
lipide
چربی
oils
چربی
oiling
چربی
oil
چربی
lipid
چربی
greased
چربی
greasily
با چربی
oiliness
چربی
greasing
چربی
fat
چربی
thinners
کم چربی
thins
کم چربی
thinnest
کم چربی
thinned
کم چربی
thin
کم چربی
adiposeness or diposity
چربی
fats
چربی
creaminess
چربی
fatter
چربی
fattest
چربی
adipocere
چربی لاش
lipophilic
چربی گرای
lipotropic
چربی سوز
lipuria
چربی در پیشاب
adipose tissue
بافت چربی
leather head
چربی دانه
aliphatic
چربی دار
fat is insoluble in water
چربی در اب حل نمیشود
lipomatous
چربی مانند
comedo
چربی دانه
lipoid
شبه چربی
grease trap
چربی گیر
flense
چربی گرفتن از
blackhead
چربی دانه
animal fat
چربی حیوانی
fattiness
خاصیت چربی
casein
پنیر بی چربی
adipic
وابسته به چربی
blackheads
چربی دانه
grease trap
بازیابی چربی
degreasing
اب کردن چربی
greasing
روغن چربی
vegtable fat
چربی گیاهی
wool grease
چربی پشم
whipping cream
خامهی پر چربی
lard
چربی خوک
grease
روغن چربی
suint
چربی پشم
skim milk
شیر بی چربی
greased
روغن چربی
sebaceous
چربی دار
fatty
چربی مانند
wool fat
چربی پشم
fatback
چربی پشت خوک
emulsion
ذرات چربی دراب
emulsioned
ذرات چربی دراب
emulsions
ذرات چربی دراب
greasily
به شکل روغن یا چربی
unsaturated fat
چربی اشباع نشده
emulsioning
ذرات چربی دراب
lubricity
شهوانی بودن چربی
adipose tissue
چربی حیوانی پیه
saturated fats
چربی اشباع شده
saturated fat
چربی اشباع شده
blobber
چربی یاپیه نهنگ
lipolysis
تجزیه وتحلیل چربی
blubbering
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbers
چربی اوردن هایهای گریستن
poly unsaturated fat
پلی چربی اشباع نشده
lard
گوشت خوک چربی زدن
butyrometer
الت سنجش چربی شیر
blubbered
چربی اوردن هایهای گریستن
blubber
چربی اوردن هایهای گریستن
lanoloin
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardoon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
blubbered
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
grease
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
greased
روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubbering
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubber
چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lactoscope
شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
lipide
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipid
مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
myelin sheath
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipotropic
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
glycogenesis
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
hydrophilic compound
اب دوست
bozo
دوست
philoginous
زن دوست
hydrophilic
اب دوست
heart to heart
دوست
unfriended
بی دوست
leal
دوست
philogynist
زن دوست
dienophile
دی ان دوست
friendless
بی دوست
schoolmates
دوست
ally
دوست
allying
دوست
buddy
دوست
formalist
دوست
schoolmate
دوست
buddies
دوست
friends
دوست
heart-to-heart
دوست
amicable
دوست
chums
دوست
chum
دوست
friend
دوست
heart-to-hearts
دوست
philanthrope
بشر دوست
philanthropist
بشر دوست
philotechnic
صنعت دوست
philhellenic
دوست یونان
philobiblic
کتاب دوست
peaceable
صلح دوست
expressionist
حالت دوست
saprophytic
پوده دوست
philotechnic
صناعت دوست
expressionism
حالت دوست
psychrophilic
سرما دوست
pornerastic
جنده دوست
philanthropists
بشر دوست
phihellenic
یونانی دوست
myrmecophilous
مورجه دوست
his friend's murder
قتل دوست او
philhellene
دوست یونان
lithophilous
سنگ دوست
liquorish
نوشابه دوست
necrophilous
لاشه دوست
negrophil
زنگی دوست
negrophil
سیاه دوست
phiadelphian
نوع دوست
patiot
میهن دوست
oxyphil
اسید دوست
ornithophilous
مرغ دوست
nucleophile
هسته دوست
oxyphile
اسید دوست
take kindly to
<idiom>
دوست داشتن
unlovely
دوست نداشتنی
pen pals
دوست مکاتبهای
pen pals
دوست قلمی
pen pal
دوست مکاتبهای
pen pal
دوست قلمی
girlfriends
دوست دختر
girlfriend
دوست دختر
family men
زن و بچه دوست
humanitarian
بشر دوست
loyalists
دولت دوست
family man
زن و بچه دوست
cobber
دوست صمیمی
loyalist
دولت دوست
warlike
جنگ دوست
to make a friend of
دوست شدن با
patriots
وطن دوست
sweet tooth
شیرینی دوست
patriot
وطن دوست
careerists
حرفه دوست
careerist
حرفه دوست
patriotic
میهن دوست
zoophilous
حیوان دوست
zoophilic
حیوان دوست
xenophile
بیگانه دوست
solomon
صلح دوست
hemophile
خون دوست
gallophile
فرانسه دوست
friendly state
کشور دوست
francophile
فرانسه دوست
francophil
فرانسه دوست
like
دوست داشتن
liked
دوست داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com