English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
three sisty چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
Other Matches
fullest چرخش با پشتک کامل
full چرخش با پشتک کامل
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled دوبار چرخش کامل ژیمناست
pirouette چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
pirouettes چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
switchback چرخش سریع 081 درجه
switchbacks چرخش سریع 081 درجه
mapes چرخش کامل در هوا و برگشت روی پای دیگر
pat lowe جهش با چرخش کامل از یک پا و فرود روی پای دیگر
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
rotation by ... گردش [چرخش] به مقدار ... [ درجه دما یا زاویه]
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
waltz three سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
cavalry man سوار در سوار نظام
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
horsewomen سوار
pieces سوار
piece سوار
troopers سوار
horseback سوار
in the saddle سوار
outside ofa horse سوار
trooper سوار
boarded سوار
horsewoman سوار
board سوار
wrenches چرخش
wrenched چرخش
wrench چرخش
wheels چرخش
swirls چرخش
spins چرخش
head rolling سر چرخش
trolls چرخش
troll چرخش
swirling چرخش
swirled چرخش
swirl چرخش
revolution چرخش
spin چرخش
revolutions چرخش
volte face چرخش
gyration چرخش
turns چرخش
turn چرخش
gyrations چرخش
whirlpools چرخش اب
whirlpool چرخش اب
circulation چرخش
circulations چرخش
rotational چرخش
levorotation چرخش به چپ
rotation چرخش
volte-face چرخش
twirled چرخش
whirled چرخش
twirling چرخش
whirling چرخش
whirl چرخش
whirls چرخش
twirl چرخش
wheel چرخش
wheeling چرخش
twirls چرخش
horsewoman سوار اسب
chevalier سوار دلاور
bicyclist دوچرخه سوار
canters سوار اسب
biker دوچرخه سوار
mounts سوار کردن
horseman اسب سوار
assemble سوار کردن
mount سوار کردن
assembled سوار کردن
mounts سوار شدن بر
assembles سوار کردن
biker موتورسیکلت سوار
jockey چابک سوار
jockeys چابک سوار
cyclists دوچرخه سوار
horsemen اسب سوار
mounted سوار شده
rides سوار شدن
ride سوار شدن
cavalier سرباز سوار
upping سوار براسب سر پا
upped سوار براسب سر پا
up سوار براسب سر پا
surfer موج سوار
cyclist دوچرخه سوار
canter سوار اسب
boot and saddle سوار شوید
equestrian اسب سوار
horsewomen سوار اسب
board surfer موج سوار
equestrian چابک سوار
cantered سوار اسب
cantering سوار اسب
motorist ماشین سوار
motorists ماشین سوار
skim boarder موج سوار
horseman سوار کار
tobogganer سورتمه سوار
reinsman اسب سوار
modulate سوار کردن
modulates سوار کردن
cavalry سوار زرهی
modulating سوار کردن
cavalier اسب سوار
fabricating سوار کردن
Mt سوار شدن
Mts سوار شدن
get on سوار شدن
enchase سوار کردن
tobogganist سورتمه سوار
acheval سوار بر اسب
rig سوار کردن
rigged سوار کردن
rigs سوار کردن
fabricates سوار کردن
fabricated سوار کردن
get in سوار شدن
fabricate سوار کردن
riders سوار کار
rider سوار کار
horse breaker چابک سوار
horseback سوار براسب
take up سوار کردن
boaters زورق سوار
modulation سوار سازی
equitant سوار بر اسب
equestrienne زن اسب سوار
on board a ship سوار کشتی
washine موج سوار زن
armored cavalry سوار زرهی
vedette قراول سوار
on stilts سوار چوب پا
mount سوار شدن بر
horse man اسب سوار
on shipboard سوار کشتی
sidespin چرخش انحرافی
helicopter چرخش در هوا
sidespin چرخش بیک سو
helicopters چرخش در هوا
specific rotation چرخش ویژه
sidespin چرخش توپ
roll چرخش گردش
rolled چرخش گردش
pivoting قابل چرخش
rotation مقدار چرخش یک شی
wrests چرخش پیچش
twist چرخش بدن
twisting چرخش بدن
twists چرخش بدن
rotational speed سرعت چرخش
rotational post شغل در چرخش
rotatable چرخش پذیر
compass swing چرخش خط محوری
radius of giration شعاع چرخش
quartimax rotation چرخش کوارتیماکس
stuff چرخش توپ
stuffed چرخش توپ
wresting چرخش پیچش
wrested چرخش پیچش
wrest چرخش پیچش
rotation چرخش دوران
proper rotation چرخش متعارف
vertical scrolling چرخش عمودی
stuffs چرخش توپ
rolls چرخش گردش
magnetic ritation چرخش مغناطیسی
pivot ship ناو چرخش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com