Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (3 milliseconds)
English
Persian
windmill
چرخیدن
windmills
چرخیدن
turn
چرخیدن
turns
چرخیدن
swing
چرخیدن
swings
چرخیدن
reel
چرخیدن
reeled
چرخیدن
reeling
چرخیدن
reels
چرخیدن
spin
چرخیدن
spins
چرخیدن
revolve
چرخیدن
revolved
چرخیدن
revolves
چرخیدن
twirl
چرخیدن
twirled
چرخیدن
twirling
چرخیدن
twirls
چرخیدن
rotate
چرخیدن
rotated
چرخیدن
rotates
چرخیدن
heel
چرخیدن
heels
چرخیدن
wheel
چرخیدن
wheeling
چرخیدن
wheels
چرخیدن
roll up
چرخیدن
slue
چرخیدن
to be in a whirl
چرخیدن
to turn round
چرخیدن
Other Matches
turns
چرخیدن تاباندن
birr
صدای چرخیدن
full
چرخیدن ژیمناست
twists
پیچاندن چرخیدن
twist
پیچاندن چرخیدن
change spin
چرخیدن با تغییر پا
trundling
گشتن چرخیدن
trundles
گشتن چرخیدن
turn
گشتن چرخیدن
turn
چرخیدن تاباندن
twisting
پیچاندن چرخیدن
fullest
چرخیدن ژیمناست
turns
گشتن چرخیدن
trundle
گشتن چرخیدن
trundled
گشتن چرخیدن
trill
چرخیدن روان شدن
trilled
چرخیدن روان شدن
trills
چرخیدن روان شدن
whirling
چرخ دادن چرخیدن
run around in circles
<idiom>
دور خود چرخیدن
whiz
مثل فرفره چرخیدن
left turn
حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
sit spin
چرخیدن روی یک اسکیت
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
whirl
چرخ دادن چرخیدن
whirl
چرخیدن گردش سریع
pivot
روی پاشنه چرخیدن
pivots
روی پاشنه چرخیدن
pivoted
روی چیزی چرخیدن
pivots
روی چیزی چرخیدن
purls
مثل فرفره چرخیدن
pivoted
روی پاشنه چرخیدن
purling
مثل فرفره چرخیدن
wry
کنایه امیز چرخیدن
purled
مثل فرفره چرخیدن
whirled
چرخیدن گردش سریع
whirled
چرخ دادن چرخیدن
trolls
چرخیدن چرخاندن گرداندن
whirls
چرخ دادن چرخیدن
orbit
چرخیدن به دور یک مدار
whirls
چرخیدن گردش سریع
pivot
روی چیزی چرخیدن
whirling
چرخیدن گردش سریع
orbited
چرخیدن به دور یک مدار
wryly
کنایه امیز چرخیدن
purl
مثل فرفره چرخیدن
orbits
چرخیدن به دور یک مدار
troll
چرخیدن چرخاندن گرداندن
free spool
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
jackson haines spin
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
pivoted
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivot
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivots
روی پاشنه گشتن چرخیدن
swinge
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swivel
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivels
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivelled
روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swings
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
pivoted
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
pivots
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
chest roll
چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivot
توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinner play
حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
flips
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flip
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped
پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
ease turn
سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com