English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
transmission gear چرخ دنده انتقال
Search result with all words
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
Other Matches
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
pinioning دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
rougher دنده دنده کننده
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
sprocket دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
spare ribs سر دنده
hard-nosed یک دنده
strictest یک دنده
costa دنده
gears دنده
stricter یک دنده
gear دنده
geared دنده
geap دنده
slats دنده ها
drives دنده
drive دنده
dependum ته دنده
rib دنده
strict یک دنده
slat دنده ها
thread دنده پیچ
reverse gear دنده معکوس
transmissions جعبه دنده
high speed دنده سریع
threads دنده پیچ
chop گوشت دنده
longitudinal دنده طولی
transmission جعبه دنده
reverse gears دنده معکوس
worm gear دنده مورب
jackshaft دنده دو در اتومبیل
laticostate دنده پهن
frame دنده عرضی
low gear دنده کندکن
gearshifts دنده عوض کن
pinwheel چرخ دنده
planetary gear دنده خورشیدی
pinions جرخ دنده
gearshifts میله دنده
gearshift دنده عوض کن
transmission case جعبه دنده
jackshaft دنده عقب
timber دنده عرضی
ribbed دنده دار
sheath تیزی دنده
sheaths تیزی دنده
worm gear دنده مارپیچی
pinion جرخ دنده
wheelwork چرخ دنده
cogs دنده چرخ
cog دنده چرخ
stave دنده بشکه
rib دنده میله
rib گوشت دنده
pinioning جرخ دنده
gearshift میله دنده
gear wheel چرخ دنده
cogwheel چرخ دنده
gearwheel چرخ دنده
cog [cogwheel] چرخ دنده
cog wheel چرخ دنده
cogged wheel چرخ دنده
ratchet دنده جغجغه ای
gearing جعبه دنده
gearboxes جعبه دنده
gearbox جعبه دنده
gears جعبه دنده
gears چرخ دنده
cogged wheels چرخ دنده ها
cog wheels چرخ دنده ها
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear دنده مورب
bendix دنده استارت
bendix دنده بندیکس
cramwheel دنده کرامویل
cramwheel دنده مخروطی
top radius گردی سر دنده
gear wheels چرخ دنده ها
gearwheels چرخ دنده ها
cogwheels چرخ دنده ها
dependum angle زاویه ته دنده
toothed wheel چرخ دنده
drive mechanism جعبه دنده
geared جعبه دنده
gear level دسته دنده
external thread دنده خارجی
cross-rib دنده ی قوس
french chop گوشت دنده
spareribs گوشت دنده
gear box جعبه دنده
gear case جعبه دنده
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
shifting lever دسته دنده
gear cutter دنده تراش
spur gear دنده ملخی
sprocket دنده زنجیر
grooved دنده دار
gear چرخ دنده
geared چرخ دنده
stick shift دسته دنده
gear جعبه دنده
pair of gears زوج چرخ دنده
riblet انتهای دنده گوسفند
pinion چرخ دنده جناحی
short ribs گوشت با استخوان دنده
pinions دنده هرزه گرد
pinion دنده هرزه گرد
sawtooth wave موج دنده ارهای
rachet ضامن چرخ دنده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
gears پوشش دنده دار
step up gear چرخ دنده افزاینده
reduction gear چرخ دنده کاهنده
pinioning دنده هرزه گرد
steering gear جعبه دنده فرمان
pinions چرخ دنده جناحی
pinioning چرخ دنده جناحی
quick change gearbox جعبه دنده نورتون
starter gear ring چرخ دنده استارتر
precostal واقع در پیش دنده ها
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear change box جعبه تعویض دنده
gear case پوسته جعبه دنده
four gear drive گیربکس چهار دنده
gear پوشش دنده دار
geared پوشش دنده دار
driving gear چرخ دنده محرک
nut چرخ دنده ساعت
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
differential gear دنده عقب اتومبیل
crown gear چرخ دنده محدب
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
bevel gearing گیربکس دنده مخروطی
controlled stick steering دسته دنده خودکار
contact backlash دنده کور تماس
gear in درگیری دو چرخ دنده
gear quadrant ماهک جعبه دنده
gear ratio نسبت چره دنده ها
planetary gear چرخ دنده سیارهای
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
it serves him right دنده اش هم نرم شود
inside thread دنده داخلی قلاویز
rib دنده دار کردن
rib هرچیز شبیه دنده
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
pull gear چرخ دنده بالابر
hoisting gear چرخ دنده بالابر
high gear دنده قوی خودرو
spiral gear چرخ دنده حلزونی
helical gear چرخ دنده حلزونی
he broke his rib or something دنده منده اش شکست
grub screw میله دنده دار
gearbox position وضعیت جعبه دنده
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
compasition gear چرخ دنده مرکب
gear stick دسته دنده اتومبیل
tricostate سه دندهای دارای سه دنده
gear box جعبه دنده گیرباکس
worm wheel چرخ دنده حلزونی
worm gear چرخ دنده حلزونی
cross-springer [دنده اریب در طاق]
gear lever دسته دنده اتومبیل
worm wheel دنده کرمی شکل
racks چرخ دنده دار
gear shift دسته دنده اتومبیل
spare ribs گوشت دنده با استخوان
transmission grease گریس جعبه دنده
tumble gear چرخ دنده واسطه
rack چرخ دنده دار
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
racked چرخ دنده دار
ratchet ضامن چرخ دنده
transmission oil روغن جعبه دنده
wracks چرخ دنده دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com