English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
crown gear چرخ دنده محدب
Other Matches
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
ungear از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinioning دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
pinion دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions دنده پینیون دنده لایتناهی
epicyclic transmission یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
rougher دنده دنده کننده
gibbous محدب
bulgy محدب
crowned محدب
crowning محدب
convex محدب
convex lens عدسی محدب
convex mirror اینه محدب
convex slope شیب محدب
convexo concave محدب ومقعر
convexo convex ازدوسو محدب
pulvinate محدب نازبالشی
convexty بشکل محدب
biconvex محدب الطرفین
panduriform محدب الطرفین
quasi convex نیمه محدب
pulvinated نازبالشی محدب
camber weld جوش محدب
quasi convex شبه محدب
convex محدب گوژ
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
double convex lens عدسی محدب الطرفین
convex fillet weld جوش مغزی محدب
quasi convex function تابع شبه محدب
convex set مجموعه محدب [ریاضی]
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
quasi convex function تابع نیمه محدب
gibbously بطور محدب یا قوز
convexly حالت محدب داشتن
pulvinated frieze کتیبه کوژ یا محدب
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
knull [تزئین محدب شکل]
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
pandurate شبیه ویولون محدب الطرفین
condenser الت تقصیر عدسی محدب
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
sprocket دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
gear دنده
gears دنده
costa دنده
dependum ته دنده
geap دنده
geared دنده
hard-nosed یک دنده
spare ribs سر دنده
strict یک دنده
stricter یک دنده
drive دنده
rib دنده
strictest یک دنده
drives دنده
slats دنده ها
slat دنده ها
pinion جرخ دنده
chop گوشت دنده
drive mechanism جعبه دنده
reverse gears دنده معکوس
sheath تیزی دنده
external thread دنده خارجی
french chop گوشت دنده
spareribs گوشت دنده
worm gear دنده مورب
dependum angle زاویه ته دنده
gear case جعبه دنده
frame دنده عرضی
gearshifts دنده عوض کن
gearshifts میله دنده
reverse gear دنده معکوس
gearshift میله دنده
pinions جرخ دنده
cramwheel دنده کرامویل
cramwheel دنده مخروطی
stave دنده بشکه
wheelwork چرخ دنده
gear box جعبه دنده
sprocket دنده زنجیر
shifting lever دسته دنده
high speed دنده سریع
ribbed دنده دار
grooved دنده دار
jackshaft دنده عقب
jackshaft دنده دو در اتومبیل
laticostate دنده پهن
low gear دنده کندکن
timber دنده عرضی
spur gear دنده ملخی
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
sheaths تیزی دنده
gear cutter دنده تراش
transmission case جعبه دنده
top radius گردی سر دنده
toothed wheel چرخ دنده
gear level دسته دنده
planetary gear دنده خورشیدی
gear wheel چرخ دنده
pinwheel چرخ دنده
thread دنده پیچ
gears جعبه دنده
gearbox جعبه دنده
gearboxes جعبه دنده
gearing جعبه دنده
gearshift دنده عوض کن
gearwheel چرخ دنده
cog [cogwheel] چرخ دنده
cog wheel چرخ دنده
cogged wheel چرخ دنده
gear wheels چرخ دنده ها
gear جعبه دنده
rib دنده میله
geared جعبه دنده
cogwheels چرخ دنده ها
cog wheels چرخ دنده ها
cogs دنده چرخ
gears چرخ دنده
cogged wheels چرخ دنده ها
gearwheels چرخ دنده ها
cog دنده چرخ
geared چرخ دنده
rib گوشت دنده
stick shift دسته دنده
transmissions جعبه دنده
cogwheel چرخ دنده
gear چرخ دنده
worm gear دنده مارپیچی
cross-rib دنده ی قوس
longitudinal دنده طولی
transmission جعبه دنده
bendix دنده استارت
pinioning جرخ دنده
bendix دنده بندیکس
bevel gear دنده مورب
threads دنده پیچ
bevel gear دنده کرامویل
ratchet دنده جغجغه ای
ro round off کاو کردن محدب کردن
quick change gearbox جعبه دنده نورتون
steering gear جعبه دنده فرمان
rachet ضامن چرخ دنده
ratchets ضامن چرخ دنده
short ribs گوشت با استخوان دنده
planetary gear چرخ دنده سیارهای
precostal واقع در پیش دنده ها
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
riblet انتهای دنده گوسفند
reduction gear چرخ دنده کاهنده
sawtooth wave موج دنده ارهای
ratchet ضامن چرخ دنده
starter gear ring چرخ دنده استارتر
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear stick دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
racks چرخ دنده دار
gear shift دسته دنده اتومبیل
rack چرخ دنده دار
racked چرخ دنده دار
wracks چرخ دنده دار
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
spare ribs گوشت دنده با استخوان
cross-springer [دنده اریب در طاق]
step up gear چرخ دنده افزاینده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
transmission gear چرخ دنده انتقال
transmission grease گریس جعبه دنده
transmission oil روغن جعبه دنده
tricostate سه دندهای دارای سه دنده
tumble gear چرخ دنده واسطه
worm gear چرخ دنده حلزونی
worm wheel دنده کرمی شکل
worm wheel چرخ دنده حلزونی
wracked چرخ دنده دار
gear change box جعبه تعویض دنده
pinioning دنده هرزه گرد
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
pinions چرخ دنده جناحی
gearbox position وضعیت جعبه دنده
pinions دنده هرزه گرد
grub screw میله دنده دار
he broke his rib or something دنده منده اش شکست
nut چرخ دنده ساعت
controlled stick steering دسته دنده خودکار
helical gear چرخ دنده حلزونی
differential gear دنده عقب اتومبیل
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear quadrant ماهک جعبه دنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com